- اين متن با همكاري خانم زهره قلانی تدوين گرديده و تمامي تصاوير از آلبوم شخصي نگارندگان برداشت شدهاست.
استخوانبندی شهر مجموعهایاست مرکب از یک ستون فقرات و شبکهای بهم پیوسته از کاربریها و عناصر متنوع شهری که شهر را در کلیت آن انسجام میبخشد و تار و پودش در همهی گستره شهر امتداد مییابد. ساختار اصلی شهر، اهرم منسجمکننده و هدایتگر شهر است که موجب رشد، ارتباط و یکپارچگی کل شهر خواهد شد. محدوده استخوانبندی اصلی شهر، فضایی است که در آن همهی ارتباطات فرهنگی میان انسانها با یکدیگر و انسان با فضا برقرار میشود. به عبارتی عناصر اصلی استخوانبندی شهر، شبکه نمادین شهر را شکل خواهند داد. این عناصر اصلی، ابزارهای هویتدهنده و نقاط عطفی در سطح شهر هستند که با سازمان فضایی خاص خود عامل ایجاد خاطره ذهنی از شهر و از سویی خوانایی بیستر آن میشوند. به مدد این شالوده نمادین، شبکهای ارتباطی ایجاد میگردد که در آن جریانی پیوسته از انرژی و اطلاعات را برقرار میسازد. خمیر مایه شهرسازی امروزی شکل دادن به شهروندی جدید از طریق ابزارهای خود است ولیکن شهرسازی جدید نیر از پاسخ به این تعارض باز ماندهاست. امری که موجب شکلگیری پدیدهای میگردد که نه به گذشته تعلق دارد و نه به اکنون و صفاتی همچون «بی شالوده»، «بی ریشه»، «بی کالبد»، «بی فضا» و… را برای شهر به همراه میآورد. ارتباطات شهرهای قدیم در غبار ساخت و سازهای کنونی باقی میمانند، میشکنند، و به انزوا میروند که نماد بارز این فراموشی را در مراکز شهری امروز میتوان مشاهدهنمود. فروپاشی بنیانهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و معنایی شهر کهن، نشان از این موضوع دارد. به نظر میرسد که شهر کهن در زمان خویش منجمد شدهاست و پس از انجمادی طولانی دوره پوسیدگی خود را آغار کردهاست. گویا شهر کهن و ارتباطات آن که مملو از خاطرات است به مکانی برای خطرات تبدیل شدهاست. لذا شهر بی خاطره، شهروند بدون خاطره را خواهدساخت که به دنبال آن شهروند بیخاطره شهر بدون هویت را میسازد و چرخهای معیوب شکل خواهدگرفت. لذا در این بازدید در جستجوی یافتن استخوانبندی کهن شهر شوش بر پایهی برداشتهای میدانی میباشیم تا از این طریق ارتباطات، فضاهای عمومی کهن و خاطرهانگیز شهر شوش را شناسایی نماییم.
معرفی فضاهای تاریخی شهر شوش
شهر باستانی شوش با قدمتی نزدیک به 7000 سال، یکی از قدیمیترین سکونتگاههای جهان میباشد که دارای عناصر تاریخی و طبیعی ارزشمندی همچون رود شائور، مقبرهی دانیال نبی، کاخ آپادانا، قلعهی فرانسویها، موزهی شوش، زیگورات چغازنبیل و … میباشد که در شبکهای از فضاهای متصل به هم قرار گرفتهاند. هر شهر از مجموعهای از عناصر اصلی تشکیل شدهاست که در طول زمان (پیش یا پس از شکلگیری شهر) به دلایل گوناگون به وجود آمدهاند و بتدریج جایگاه خود را در بافت شهر مستحکم کرده و خود جزئی ناگسستنی از پیکره شهر گشتهاند. عناصری که از کنار هم قرار گرفتن آنها و ارتباط متقابل و منطقی میانشان، شهر معنا مییابد و ساختاری را تشکیل میدهد که با شناخت آن میتوان به کلیتی هدایتگر و پویا پی برد. هر یک از این فضاها دارای روحی متمایز با هویتی مخصوص به خود در فاصلهای منطقی و مرتبط با دیگر فضاها قرار گرفتهاست و شوش که مملو از فضاهای متنوع است را به بستری از شبکهی فضاهای عمومی در ارتباط با عناصر تاریخیش تبدیل مینماید.
حال نگاهی کوتاه به این شبکه منسجم که بر گرفته از تجربیات سفر به این سرزمین کهن است میاندازیم: آرامگاه دانیال نبی بر کنارهی رود شائور با گنبد مخروطیِ دندانهای شکل، در پیوند با رودخانه جای گرفته که به بستری مطلوب برای ایجاد فضایی مناسب تبدیل میشود. فضایی که هویت خود را از روخانه و مقبره، به امانت گرفته و در عین حال فضای ارتباطدهنده و منسجم کنندهی میان این دو عنصر است. این فضا که خود لبه آب را تعریف میکند، با افزایش ارتباط فضایی با آب میتواند به طراوت و شادابی فضا بیفزاید. متاسفانه در وضعیت کنونی به این ارتباط فکر نشده و فضایی جهت این ارتباط طراحی نشدهاست که تنها با تعداد زیادی از دستفروشان که بدون مکانگزینی مناسب در این فضا قرار گرفتهاند، مواجه میشوید. این فضا با پتاسیل ایجاد همپیوندی میتواند فصل مشترکی میان فضای آرامگاه و مقبره دانیال نبی باشد که روزانه تعداد زیادی از افراد به قصد زیارت از این فضا بازدید مینمایند.
آرامگاه دانیال مقبرهای است که با کاشی کاریهای آبی ایرانی – اسلامی مزین شدهاست و با گنبدی اورچین و دو پوسته بینظیرش فضایی را برای ایجاد نه تنها مراسم مذهبی بلکه برای سکوت و خلوت کردن ایجاد میکند. این مقبره در سال ۱۳۴۹ خورشیدی به دستور روحانی شیعه جعفر شوشتری و به دست حاج ملاحسین معمار پس از سیل ویرانگر همان سال که باعث تخریب بنای قبلی شدهبود، ساخته شد و ضریحی در مرکز آن قرار گرفتهاست.
در حیاط آرامگاه نشانهای دیگر به نام آکروپل به زیبایی خودنمایی میکند و بدون آنکه خدشهای به حریم مقبره وارد نماید، عابر پیاده را را به حضور میپذیرد. ارتباط بصری مطلوب عامل پیوند این دو فضا با یکدیگر میباشد که سبب پویایی و جهتگیری حرکت افراد میشود. از طرفی متقاوت بودن نوع رویت شدن آکروپل سبب پویایی ادراک افراد از منظر تاریخی شهر شوش میشود؛ شهر شوشی که متشکل از شبکهای از فضاهایی با کیفیات بصری متفاوت است. این توالی فضایی در صورتی بوجود میآید که انسان در طول یک مسیر، فضاهای قابل تمایز را از یکدیگر را درک نماید و آنها را به عنوان فضاهای مرتبط به هم تلقینماید. فضاهایی که در چنین ترکیب بیپایانی شرکت داشتهاند به طور همزمان قابل دیدهشدن نیستند و در یک توالی بصری درک میشوند. معمولاً ادراک ما نسبت به جهان با حرکت ما از جایی به جای دیگر شکل میگیرد. جنس این ادراک در این فضا، ادراکی کاملاً بیرونی نیست و به ماهیت، سرعت و مسیر حرکت ما نیز ارتباط مییابد. از در پشتی حیاط آرمگاه در مسیری با قابلیت پیادهروی و مقیاس انسانی مطلوب بنای شاخص و ارزشمند موزهی شوش وجود دارد. این خیابان به عنوان یک پیونددهنده میان آرامگاه و مجموعههای تاریخی شوشی که روزانه مورد بازدید تعداد زیادی از شهروندان و توریستها است میباشد.
این محور با محصوریت مناسب و فضای کافی، بستری پویا، جهت معرفی مجموعههای تاریخی بعد از خود را فراهم مینماید. در وضعیت کنونی این محور از نظر فعالیتی در شرایط مطلوبی قرار ندارد در صورتی که این محور پتانسیلهای فضایی، حرکتی مناسبی دارد که میتواند از طریق تزریق کاربریهای مناسب با هویت فضا، بستری برای معرفی مجموعه فضاهای تاریخی بعد از آن باشد. بعد از گذر از این محورها و موزهی شوش به محوطهای به مساحت 100 هکتار که آثار باز مانده از شهر هخامنشی بر سه تپهای که باستانشناسان آنها را آکروپل، شهر شاهی و آپادانا نامیدهاند وارد میشویم. در واقع فضایی کلان که شامل ریز فضاهایی در دل خود میباشد که در عین متنوع بودن دارای مرزهای مشترک نیز میباشند.
بطور معمول ادراک انسان نسبت به جهان با حرکت ما از جایی به جای دیگر شکل میگیرد. این ادراک مانند هر بررسی دیگری، ادراکی کاملاً بیرونی نیست و به ماهیت، سرعت و مسیر حرکت ما نیز ارتباط پیدا میکند. ارتباط اجزا در ساختار فضایی عامل شکلگیری این ادراک به صورت یک کل منسجم تقش موثری دارد، که میتواند در قالب مجموعهای از فضاهای عمومی به هم پیوسته و به صورت شبکهای منسجم بروز نماید. تقویت محورهای ارتباطی میان عناصر شاخص از حیث کالبدی، عملکردی و معنایی میتواند در بهبود این امر کمک شایانی نماید. این پتانسیل باید در شهر وجود داشته باشد که شهر دارای فضاهای ارزشمندی باشد که هر یک در عین داشتن هویتی مناسب، بتواند در مقیاس بزرگتر شهر جایگاه مناسب داشتهباشد و به صورت کلی منسجم درک شود. شهر شوش به سبب دارا بودن مجموعهای از این فضاها باید حفاظت و مرمت از آثار باستانی و باز آفرینی فرهنگ مبنا را در دستور کار خود قرار دهد. فضاهای این مجموعه میبایست با فضاهای مجاور خود ارتباط برقرار نموده و این ارتباط میتواند از گونههای مختلف همچون تفاوت در تناسبات، فرم، جنس مصالح و .. موجب کشش بصری و حرکت از فضایی به فضایی دیگر را افزایش دهد و این کشش بصری را به شکل تسلسل زمانی و فضایی درک نماییم. حرکت میتواند به عنوان یک سکانس مصور خواندهشود. درک ما از گذر زمان و فاصله طی شده با واقعیت تفاوت دارد و تا اندازهای، تابعی از کیفیتهای بصری و تجربی محیطی است. این امر با تقویت نقش آستانهها برای تعریف به فضاهای اصلی، ایجاد توالی فضایی، سکانسهای مناسب دید به وسیلهی ابزارهایی همچون: حجم ساختمانها، خط آسمان، عقبرفتگی یا پیشآمدگی احجام و سطوح نماها، پنجرهها یا پر و خالی نماها، کفسازی معابر، رنگ، جنس مصالح، عناصر الحاقی ساختمانها، مبلمان شهری، حرکت درختان، چراغهای روشنایی، اتومبیلهای ثابت و متحرک، تجمع یا حرکت انسانها با فعالیتهای متفاوت، تاریکی و روشنی، سردی و گرمی محیط، رطوبت و جریان هوا، سر و صداهای مختلف، بو و … ایجاد شود. شهر شوش نیز به سبب دارا بودن استخوانبندی منسجم و عناصر مهم و ارزشمند این امکان را فراهم میکند تا شبکهای از فضاهای متنوع در ارتباط با عناصر مهم تاریخی شوش ایجاد گردد.
منبع: شوش 6000 سال تاریخ، انجمن دوستداران میراث فرهنگی شوش (سازمان مردم نهاد)، 1394