معمولا هر شهر را به نمادها و جلوههای چشمنواز و ماندگار آن میشناسند. نمادهایی که برگرفته از هویت و جغرافیای آن اقلیم باشد. اهواز به عنوان شهری تاریخی و با هویتی برگرفته از فرهنگ، تمدن و سنتهای ساکنانش دارای نمادها و جلوههای زیبایی چون رودخانهي كارون و پلهاي متعدد ميباشد. از طرفي لبهي رودها به عنوان لبههاي تعريفكنندهي فضاهاي شهري، پتانسيل بالايي جهت جمعكردن مردم دور هم و ايجاد فضاهاي تعاملات اجتماعي دارند و به بياني ديگر اين لبهها در صورت طراحي مناسب و توجه طراحان ميتوانند به فضاهاي شهري مناسب، سرزنده و پويا بدل گردند.
يكي از مكانهايي كه در برنامهي بازديد سفر به خوزستان قرار داشت، حاشيهي رودخانهي كارون در شهر اهواز بود. بعد از یک روز پیادهروی در فضاهای مختلف شهر اهواز و ساعتها گشتوگذار در کوچهپسکوچههای اين شهر و پیچ وخمهای بازار امام استراحت در مکانی دنج با هوای نسبتا مطلوب بهترين انتخاب بود. بنابراين پس از بازار، مقصد بعدي ما حاشيهي رودخانه بود، حدفاصل پل سفيد و پل نادري. در نگاه اول پل سفيد به چشم ميخورد با نورپردازي منحصر به فردش و رودخانهي كارون. اما پس از نزديك شدن به حاشيهي رودخانه، آنچه بيش از همه مورد توجه قرار گرفت، عدم حضور مردم در فضا و نبود پويايي و سرزندگي در حاشيهي رودخانه علیرغم فاصله نزدیک بازارِ مملوء از جمعیت امام با لبهي آب بود. در صورتي كه اين فضا ميتوانست در ساعات پاياني روز و با وجود جمعيت در فضاهاي اطراف رودخانه محل اجتماع اقشار مختلف و جاري شدن زندگي شبانه در شهر باشد.
پس از دقايقي نشستن در فضايي نزديك به پل سفيد تصميم به ادامهي مسير گرفتهشد. در طرف شرق رودخانه از پل سفيد به سمت پل نادري حركت كرديم و كمكم شناخت بيشتري نسبت به فضا به دست آورديم. شايد بتوان عدم نورپردازي مناسب در طول مسير و در نتيجه روشنايي كم فضاي مورد نظر را دليل اصلي عدم پويايي آنجا در آن ساعت از شب دانست، چرا كه يكي از عوامل تامين امنيت در فضا، عامل روشنايي ميباشد. عدم وجود نور كافي در فضاي زير پل نادري مشهودتر و فضايي مستعد بروز جرم و جنايت شكل داده بود. همين امر سبب شده بود كه تنها افراد محدودي نظير گروهي از جوانان، مخاطب فضا باشند و حضور اقشار و گروههاي سني و جنسي متنوع در فضا بسيار پايين باشد.
يكي ديگر از مواردي كه ميتوان در مورد اين لبهي شهري به آن اشاره نمود، وجود نردههاي جداكنندهي ساحل رودخانه از فضاي ساختهشده حاشيه رود و به نوعي كاهش غناي حسي و از بين بردن امكان ارتباط نزديك و لمس آب توسط استفادهكنندگان از فضا بود.
كمبود فعاليتهاي مرتبط با فضاي حاشيه رودخانه و به طور كلي فعاليتهاي جاذب جمعيت در اين فضا و در برخي نقاط نبود اين فعاليتها از پويايي فضا كاسته و فضايي يكنواخت و بيروح ايجاد كرده بود. اين در حالي است كه ميتوان در چنين فضاهايي كه پتانسيل بالايي در تبديل به يك فضاي شهري سرزنده و پويا را دارند، در كنار جاري شدن فعاليتهاي روزانه، زندگي شبانه را نيز فراهم آورد.