مصاحبه با مهندس علی اصغر بدری
مصاحبهگر: زهره قلانی
میدان عتیق اصفهان، ۱۳۹۶، آلبوم شخصی نگارنده
مجموعه میدان عتیق و مسجد جامع اصفهان یکی از مهمترین عناصر شهری محور تاریخی اصفهان است که در محل تلاقی خیابانهای هاتف – مجلسی و عبدالرزاق – ولیعصر واقعشده است. بافت اطراف محدوده مورد نظر، تاریخی و ارزشمند است که به منظور بازگرداندن و حفظ ارزشهای تاریخی ابنیه و گذرهای موجود در این محدوده، موضوع احیاء و بازسازی آن به صورت جدی تحت عنوان «بازآفرینی میدان عتیق اصفهان» از سال ۱۳۸۳ آغاز شد. میدان عتیق یا همان میدان امام علی (ع) به عنوان یکی از مهمترین پروژههای بازآفرینی در کشور مطرح است که در سالهای اخیر، قبل و بعد از اجراء نگاههای موافق و مخالف بسیاری را به خود جلب کرده است.
این پروژه پستی و بلندیهای بسیاری از مسیر ایده تا اجرا طیکرده است که تا به امروز نیز ادامه دارد. مطالعات فراوانی در قالبهای مختلف در این زمینه صورتگرفته که یکی از این مطالعات انجام پژوهشی توسط مصاحبهگر و با عنوان «تدوین چارچوب طراحی شهری مبتنی بر، برهمکنش پروژههای شاخص بازآفرینی و محلات تاریخی (نمونه موردی: پروژه شاخص بازآفرینی میدان عتیق و محله هارونیه اصفهان)» با راهنمایی آقای دکتر احسان رنجبر؛ عضو هیأت علمی شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس است.
در این پژوهش مولفههای بسیاری در حوزه اثرگذاری پروژههای شاخص بر بافت اطراف مبتنی بر ادبیات و تجارب جهانی تدوین شد. یکی از مولفههای بسیار موثر در ارتباط با مسائل اقتصادی پروژه عتیق است که جهت سنجش میزان اثرگذاری این طرح در این حوزه نیازمند مصاحبه با متخصصان آگاه به شرایط اقتصادی اصفهان و پروژه در بازههای قبل، حین و بعد از ایجاد این طرح بود.
در این مسیر مصاحبهای با آقای مهندس علی اصغر بدری؛ مدیر عامل «موسسه مطالعات اندیشه شهر و اقتصاد» و رییس «مرکز تخصصی احیای اماکن تاریخی (متات)» به منظور آشنایی با دیدگاههای ایشان صورتگرفته است. بدری اهل اصفهان و فارغالتحصیل کارشناس اقتصاد نظری از دانشگاه اصفهان و کارشناس ارشد شهرسازی از دانشگاه علم و صنعت است و به صورت تخصصی روی حوزه «اقتصاد شهری» و به ویژه «اقتصاد احیای اماکن تاریخی» فعالیت میکند.
به عنوان سوال آغازین آیا طرح بازآفرینی میدان عتیق توانسته رتبه اقتصادی شهر اصفهان را در مقیاسهای مختلف تغییر دهد؟ از نظر شما این تغییرات مثبت یا منفی است؟
از نظر من این طرح توانایی و استعداد تغییر رتبه اقتصادی شهر اصفهان، در مقیاس کلان را دارد ولیکن در حال حاضر چنین اتفاقی برای شهر نیفتاده است. مطالعات صورتگرفته نشاندهنده این موضوع است که مقیاس عملکرد برخی از خدمات موجود در پهنه سبزهمیدان قبلی، فراتر از شهر و استان اصفهان بوده است و حتی دامنه این خدمات تا استانهای دیگری همانند یزد، فارس، چهارمحال و بختیاری، مرکزی و خوزستان گسترانیدهشده بود.
دلیل گستردگی دامنه خدماترسانی مشاغل مزبور، ارائه خدمات ویژه و سنتیای مانند خدمات پشتیبان قالیبافی، کارگاههای زرگری، مصنوعات سنتی همانند طناببافی، نعلبندی، تولید زین اسب و غیره بود که بسیار منحصر به فرد هستند. ولیکن فعالیتهای جایگزین این نوع خدمات، عمدتاً از جنس خردهفروشی معمول و با رویکرد مصرفی در شهر اصفهان در نظرگرفتهشده است. به عبارتی مقیاس عملکردهای جدید این میدان از فرا استانی به شهر اصفهان و حداکثر فراشهری کاهشیافته است.
نکته دیگر این که واحدهایی که در حال حاضر برای این مجموعه طراحی شدهاند، به دلیل فعال نشدن و عدم پویایی، بیلان منفی در رتبه اقتصادی شهر اصفهان داشتهاند. ولیکن توانایی و استعداد بالایی وجود دارد تا با احیای صحیح این میدان، رتبه اقتصادی شهر اصفهان ارتقاء یابد.
به نظر شما این طرح تا چه اندازهای عامل تولید درآمد برای شهر اصفهان شده است؟ آیا در این روند تاکنون موفق بوده است؟
به نظر من این طرح توانایی ارزشآفرینی برای شهر اصفهان را در خود داراست ولیکن تاکنون این اتفاق برای این طرح نیفتاده است. در صورتی که این مجموعه نقشی مشابه میدان نقش جهان را بتواند ایفاء کند و مخاطبان آن گردشگران داخلی و خارجی باشند، یقیناً مقیاس خدماترسانی آن نیز فراتر خواهد رفت و به بهبود این معیار به ویژه در حوزه ارزشآفرینی کمک خواهد کرد. سوال بعدی در مورد نرخ بیکاری است که با توجه به میزان وسیع مداخلات و همچنین بودجه فراوانی که برای این طرح صرفشده است، توقع آن میرود که بتواند باعث کاهش بیکاری در منطقه شود.
از دید اشتغالزایی، نرخ بیکاری در محلات اطراف بعد از ایجاد طرح چگونه رشدی داشته است؟ آیا این طرح در کاهش یا افزایش این نرخ اثرگذار بوده است؟
به عنوان یک کارشناس اقتصاد شهری این امر را ضروری نمیدانم که کسی که در منطقهای شاغل است، الزاماً در همان منطقه نیز ساکن باشد. بنابراین ارتباط منطقی بین اشتغالزایی یک طرح و محلات پیرامون در یک کلانشهر وجود ندارد. ولیکن در حین اجرای طرح به عینه افرادی را دیدهام که بعد از اینکه شهرداری مغازهها و داراییهایی آنها را تملک کرد، برای همیشه از کار بیکار شدند و نتوانستند با پرداختیهای شهرداری، برای خود کسب و کاری جدیدی را در منطقه دیگری فراهم کنند.
لازم به ذکر است که بسیاری از فضاهای کار جدید ایجاد شده در قالب طرح نیز متروکه باقیمانده است. این طرح چون به صورت مشارکتی اجراء نشد، در مقام اشتغالزایی از بیلان منفی برخوردار است. لذا اگر فضاهای حاضر احیاء گردند، احتمال اینکه در آینده طرح در حوزه اشتغالزایی موفق بشود، افزایش مییابد. ولیکن در چند سال گذشته توفیقی در این زمینه حاصلنشده است.
آیا این طرح منجر به افزایش سرمایهگذاری در مقیاس خرد تا کلان و تکاپوی فعالیتهای اقتصادی گشته است؟
در یک کلام خیر. طرح بعد از سالهایی که از افتتاح آن میگذرد، به رغم آنکه بودجه عظیمی را بلعیده، هنوز متروکه و بیجان است و این به معنای عدم نیل به اهداف است. با اصل بازسازی میدان عتیق مخالفتی ندارم ولی به اعتقاد من این طرح از نوع طرحهای اوزالیدی است. طرح اوزالیدی بدین معنی است که طرح فرمایشی، غیر مشارکتی و از بالا به پایین است و با بسترهای کالبدی، اجتماعی و اقتصادی شهر همخوانی ندارد و در یک کلام زمینهگرا نیست.
شریانهای حیاتی این طرح اعم از اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، ترافیکی و سیمای شهری با شریانهای حیاتی شهر پیوند نخورده است و به این دلیل است که خونی که در شهر جریان دارد، در رگهای این مجموعه جاری نیست و طرح متروکه و بیجان به نظر میرسد. در مقام تعبیر در دوخت و دوز طرح به شهر ضعیف عمل کردهایم و این طرح به وصله ناهمگون با شهر مبدل شده و نتوانسته است با شهر ارتباط برقرار کند.
از سوی دیگر سبزهمیدان از سطح خدمات منحصر به طبقات درآمدی خاصی برخوردار بود و اصطلاحاً کالاها و نوع چیدمان اجناس، جمعهبازاری بود. ولی در مقام تشبیه این غده سرطانی بد جراحی شد و سلولهای سرطانی به خون نفوذ کرد و متاستاز زد و کل بدن را سرطانی کرد؛ تا جایی که الان کالاها و چیدمان جمعهبازاری حتی به چهارباغ عباسی نیز سرایت کرده است و میتوان مشاهده کرد که در طی سالهای اخیر الگوی خرید و روش عرضه در چهارباغ شبیه الگوی میدان کهنه ۱۵ سال قبل شده است.
دلیل این موضوع در این امر نهفته است که در اثر اجرای ناشیانه طرح میدان عتیق، بسیاری از مشتریان سبزهمیدان به دیگر نقاط از جمله چهارباغ عباسی کوچ کردند. این خریداران، الگوی مورد نظر خود را به فروشندگان چهارباغ تحمیل کردند. اکنون میبینیم که در چهارباغ عباسی مانند سبزهمیدان، ویترینها حذف و چیدمان کالا به صورت انبوه و جمعهبازاری گشته و بخشی از کالاها از سقف و در و دیوار آویزان شده و کیفیت و قیمت اجناس تنزل کرده است.
به عبارت دیگر این طرح باعث بروز اشتباهی جدیای در شهر اصفهان شد؛ چرا که ارتباطات پسین و پیشین یک طرح را ندیده بود. در صورتی که در این طرح از ابتدا میبایست ساماندهی مشاغل را به صورت اصولی نه به صورتی که در این طرح صورتگرفته است، در دستور کار خود قرار میداد؛ بدین معنی که دقیقاً به جای سبزهمیدان که تخریب شد، یک بازار مشابه میدان کهنه مثلاً در حوالی زینبیه برای مخاطبان در نظر میگرفت تا از این طریق هم مشاغل ساماندهی میشدند، هم دستفروشان این محدوده بیکار نمیشدند، هم مشتریان در سطح شهر پراکنده نمیشدند و هم شهر دچار تعارض نمیگشت.
همان طور که عرض کردم، طرح بازسازی میدان عتیق یک طرح Copy و Paste است؛ یک طرحی که به صورت ناهمگون وصله شده است؛ در صورتی که میبایست به صورت اصولی و همگون رفو میشد. همانطور که میدانیم شهر به مانند یک موجود زنده است و مثل یک ارگان زنده باید با آن برخورد کرد. تصور کنید طرح میدان عتیق به مانند دست این موجود زنده و بافت اطراف آن بدن این موجود است که با بازآفرینی این میدان، قصد پیوند مجدد دست قطع شده را به این بدن داریم. این دست دارای رگهای خونی، بافت، استخوان، عصب و پوست است که برای پیوند مجدد آن به بدن در ابتدا میبایست رگهای خونی، سپس عصبها، بافتها، استخوانها و نهایتاً پوست را به بدن پیوند زد تا در مجموع این دست مجدداً بتواند به سیستم زنده بدن باز گردد.
بازسازی میدان عتیق هم از این قاعده مستثنی نیست. ولی این طرح به پیرامون خود پیوند نخورده؛ بلکه ضمیمه و سنجاق شده است. در پشت این پوسته کالبدی، یکسری معابر وجود دارد که در زمان ورود به میدان بهیکباره قطع میشوند. عرصه عمومی و اجتماعی میدان زنده نیست، در صورتی که هیاهوی زندگی در پیرامون آن موج میزند. ارتباطی بین حیات اقتصادی بیرون و درون آن وجود ندارد؛ موضوعی که مشاور طرح و کارفرمای آن به آن توجه نکرده است. در صورتی که اگر این طرح به صورت اصولی رفو شده بود و رگ، عصب و پوست آن به پیرامونش پیوند خورده بود، این جریان زندگی موجود در بافت پیرامونی، به داخل میدان نیز وارد میشد.
اتفاقی که در این طرح افتاده است این است که این طرح را به بافت اطراف وصله کردند و میدان با بافت پیرامونی خود ارتباط برقرار نکرده است تا زندگی در این عضو جدید که همان میدان عتیق باشد، زنده شود. پس وقتی خون در رگهای این اندام جریان نیابد، در نتیجه این اندام میمیرد.
به عنوان سوال پایانی آیا این سرمایهگذاریها بر منافع محلات هم اثرگذار بوده است؟
در حال حاضر به دلیل زمینهگرا نبودن طرح، این میدان نتوانسته است با پیرامون خود ارتباط برقرار کند و باعث پویایی اجتماعی و اقتصادی برای خود و بافت مجاورش گردد و نتیجهای معکوس و منفی برای محلات اطراف خود به همراه داشته است. به اعتقاد من درصورتی که طرحهای محدوده بلافصل با این نگرش، با در نظر گرفتن نقش میدان و زمینهگرا بودن تعریف شوند، میتوان امید داشت که به عنوان مفصل میان میدان و بافت پیرامونی عمل کنند. در غیر این صورت آن طرحها نیز به عنوان یک عنصر اخلالگر در آن محدوده تبدیل خواهند شد و بدن اصطلاحاً این عضو پیوندی را پس خواهد زد.
نکته حائز اهمیت این است که از امروز باید روی نطفههای اقتصادی که در پیرامون طرح وجود دارد، سرمایهگذاری کنیم و همان نطفهها را پرورش دهیم. اگر واحدهای تجاری طلافروشی، چینی و بلورفروشی و غیره در پیرامون طرح وجود دارد، باید بر روی همانها زمان و سرمایه بگذاریم و عنصر جدیدی به بافت اضافه نکنیم تا اینکه میهمانهای ناخوانده جدید در آینده مخل پیشبرد طرح نشوند.