عنوان پژوهش: ظهور بازآفرینی فرهنگمبنا: مفهوم سیاستگذاری و تعارضات آن
(The Emergence of Culture-led Regeneration: A policy concept and its discontent)
نویسنده: جاناتان ویکری (متخصص در پژوهشهای شهری و فرهنگی)
ناشر: دانشگاه وارویک، مرکز مطالعات سیاستگذاریهای فرهنگی
سال انتشار: 2007
تعداد صفحات: 117 صفحه
تعداد ارجاعات معتبر به این پژوهش: 57 بار
دسترسی به منبع:
http://wrap.warwick.ac.uk/36991/1/WRAP_Vickery_ccps.paper9.pdf
فهرست مطالب
- مقدمه
- بخش اول: بررسی اجمالی موضوع
- بخش دوم: بسترهای سیاستگذاریهای نو ظهور و مفهوم در حال توسعه
- بخش سوم: بازآفرینی: چاروب طراحی شهری
- بخش چهارم: بازآفرینی، هنر و فرهنگ
- نتیجهگیری
“ظهور بازآفرینی فرهنگمبنا: مفهوم سیاستگذاری و تعارضات آن” (The Emergence of Culture-led Regeneration: A policy concept and its discontent) پژوهشی در باب مفهوم بازآفرینی فرهنگمبنا است که برای مرکز مطالعات سیاستگذاریهای فرهنگی انجام شده است. «جاناتان ویکری» (2007) از طریق تمرکز ویژه بر سیاستهای ملی و چارچوبهای سیاستگذاری سالهای 1997-2007 انگلستان و مرور آنها به دنبال مفهومشناسی عبارت بازآفرینی فرهنگمبنا بوده است و در بازه زمانی انتخاب شده تمرکز ویژه بر گذار اولویتهای سیاسی تحت تاثیر حزب کارگر جدید در انگلستان را بین سالهای 1999-2004 را مدنظر قرار داده است. وی با بررسی اسناد مختلف نشان داده است که بازآفرینی فرهنگمبنا یک اصطلاح سیاستگذارانه کلان نبوده، بلکه به منظور فهم اهداف آن به بررسی حوزههای مرتبط سیاستگذاریهای شهری، اجتماعی، فرهنگی و هنری نیاز است.
بررسی و مطالعه اسناد در این پژوهش نشان میدهد که بازآفرینی شهری درگیر طیف وسیع موضوعات فرهنگی و اجتماعی است و به عنوان یک مفهوم سیاستگذارانه به دنبال تحولات اجتماعی- فرهنگی در بارزترین حالت خود است. طی دهه 1990، بعد فرهنگی بازآفرینی شهری در بستر سیاستگذاری به شدت نمایان شد و عمدتاً در قالب دو اقدام به نمایش در می آمد: طراحی شهری (شامل معماری) و هنر عمومی. بیانیههای سیاستگذاری ملی بر موضوع “طراحی” در بازآفرینی ارزشگذاری بیشتری داشته و طراحی را در مرکز برنامهریزی اقتصادی و برنامهریزی شهری قرار داده است. به تدریج مباحث فرهنگی از طریق موضوعات طراحی در بستر بی ذوق برنامهریزی شهرها جایگاه و اهمیت خود را یافتند و این امر با قدرت خلاقانه معماری بریتانیایی و حجم تئوری های طراحی و انتقاداتی که در دهه 1980 مطرح شده بود همراه شد.
بخش اول این پژوهش، در ارتباط با معنی شناسی اصطلاح بازآفرینی فرهنگمبنا میباشد و مفاهیم گستردهای که در آنها از این عبارت استفاده میشود را بررسی میکند. بخش دوم شرحی در ارتباط با پس زمینه تاریخی مرتبط با ظهور این عبارت- شروع سیاستگذاریهای بازآفرینی شهری در اشکال گوناگون را ارائه میدهد. از طریق ملاحظه خط مشیهای اصلی شهری، اجتماعی، فرهنگی و هنری، این پژوهش محرکهای سیاسی و سلایق دولتها که این تاریخچه را رقم زده است را شناسایی میکند. در قسمت سوم، بازآفرینی طراحیمبنا را – نوع اصلی بازآفرینی فرهنگمبنا را بررسی میکند. بخش چهارم به نقش [1]DCMS و [2]ACE و سهم آنها در ارتقا فرهنگ در بازآفرینی فرهنگمبنا مرتبط است.
در این پژوهش با توجه به هدف مطالعه چهار دسته منبع انتخاب شده است: 1. منابع مرتبط با سیاستگذاریهای فرهنگی از موسسات اندیشگاهی تا بخشهای دولتی و نهادهای عمومی غیراداری (NDPB[3]) و محققین آکادمیک (بیانچینی و لندری، 1994؛ DCMS، 2004؛ شورای هنر،1989 و گیبسون و استیونسون، 2004) 2. مطالعات طراحی شهری و نظریه معماری که پژوهشهای آکادمیک آنها توسط بسیاری از NDPB ها مانند کمیسیون معماری و محیط مصنوع ([4]CABE) و همکاریهای انگلیسی و شرکتهای بازآفرینی ملی (پانتر و کرمونا، 1997؛ Urban Task Force، 1999؛ CABE، 2000؛ همکاریهای انگلیسی، 2000) تدوین شده است. 3. مطالعات سیاستگذاریهای شهری، که تحقیقات آنها توسط دولتهای مرکزی و نهادهای محلی استفاده شده است (دکین و ادواردز، 1993؛ امری و راکو، 2003؛ [5]ODPM، 2004) و 4. تفاسیر و نقدهای فرهنگی و هنر (مایلز، 1997؛ جولیر، 2005).
از یافتههای پژوهش، شناسایی چهار مجموعه از بازآفرینی فرهنگمبنا بوده است که شرح مختصری از این مجموعهها در ذیل آمده است:
تنظیم مجدد شهری طراحیمبنا یک مرکز شهری[6]: این مجموعه تغییرات فیزیکی را با درجهای از ماندگاری در قالب ساختمانهای نشانهای، تسهیلات و فضاهای عمومی شهری ایجاد میکند. این مدل میتواند تاثیرات اقتصادی مستقیم و قابل اندازهگیری به همراه بازار تحریک شدهای برای فضاهای تجاری جدید و شاید یک قطب که صنایع خلاق و محدودههای هنر و رسانه بتوانند توسعه یابند داشته باشد. محتوای فرهنگی این بازآفرینی عمدتاً بصری است (طراحی خوب) که در عوض توسعههای فرهنگی- اجتماعی را تسهیل میبخشد(توسعه فرهنگ تجاری، فرهنگ نهادی پیرامون تشکیلات فضایی شهری جدید)
نوسازی اجتماعی خلاقیتمبنا[7]: این یک فعالیت اجتماعمحور است که با حضور گروههای اجتماعی مختلف، اقلیتها و با هدف ادغام خلاقیت در بخشهای عمومی مختلف مانند تحصیلات، آموزش، سلامت و سایر خدمات صورت میگیرد؛ خلاقیت به عنوان ابزاری برای توسعه تعاملات اجتماعی، هویتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و مهارت بیان فردی در نظر گرفته میشود (لزوماً شکل هنر والا را به خود نمیگیرد).
توسعه هنرمبنا اجتماع[8]: این شامل فعالیت حرفهای و یا نیمهحرفهای هنرمندان میشود و میتواند به صورت مشارکت هنرمندان در رهبری یک طرح بازآفرینی باشد و یا کاری که نقش نمادین و تولیدکننده داشته باشد و ابتکارات بازآفرینی بیشتری را تحرک بخشد (مجسمه فرشته شمال مشهور آنتونی گرملی)؛ هنرمندان البته میتوانند در نوسازی اجتماعی خلاقیتمحور سهم داشته باشند، اما نمیتواند علایق شخصی حرفهای خود را در تولید هنر فقط حفظ کنند؛ توسعه هنرمبنا اجتماعی میتوانند شامل نوسازی هنری و تقویت محیطهای شهری شود (مانند استودیوهای هنری و گالریها، و تاثیر آنها بر هاکستون در شرق لندن).
توسعه مدنی هنرمبنا[9]: این مجموعه شامل زیرساختهای فرهنگی (شامل خدمات و تسهیلات) یک مرکز مدنی میشود و عمدتاً نهادهای هنری (سهامداران هنری)؛ نهادها یا موسسات هنری نقش مرکزی در این فرایند دارند؛ چه به صورت نمادین (موسسات بسیار شاخص و مطرح مانند سیج در گیتسهد)، و یا به سادگی در قالب تسهیلاتی که مهیا میکند؛ ارتقا نمایش و یا ظرفیت تولیدات هنری یک مجموعه.
[1] Department of Culture, Media and Sport
[2] Arts Council England
[3] Non-Departmental Public Body
[4] Commission for Architecture and the Built Environment
[5] Office of the Deputy Prime Minister
[6] Urban design-led reconfiguration of an urban centre
[7] Creativity-led social renewal
[8] Arts-led community development
[9] Arts-led civic development