امروز یک اتفاقنظر بر سر چیستی طراحی شهری سخت و تا حدی دستنیافتنی به نظر میرسد. انتقادات متعددی در ادبیات نظری موجود مطرحشدهاند که معضلات جدیدیای درباره قوام تعاریف و نظریههای طراحی شهری را بیان کردهاند. در چنین فضایی از فقدان فهم مشترک از طراحی شهری، تلاشهایی که به گونهشناسی نظریهها، فرآوردهها و فرآیندهای طراحی شهری میپردازند، میتوانند نقطه عزیمت خوبی برای خروج از چنین بنبستی باشند. آنچه در ادامه آمده است برگردان بخشی از مقاله اعرابی* (2016) با کمی دخل و تصرف است. امید است تلاشهای آینده در میان پژوهشگران ایرانی (فارغ از مرزهای جغرافیایی) بتواند ادامهدهنده چنین مسیرهایی باشند.
معیارهای ممکن متعددی برای توسعه مقولهها بهمنظور تولید گونهشناسی نظریهها وجود دارد. بهعنوانمثال میتوان ازنقطهنظر سیاسی، رویکرد فلسفی، زبان، محصول و مقیاس نظریهها را دستهبندی کرد. هر یک از آنها ممکن است برای یک هدف خاص مفید باشد. گونهشناسی پیشنهادی در اینجا، نظریهها را بر اساس اهدافشان طبقهبندی میکند تا رویکردها، استراتژیها یا دیدگاههای فلسفی پشتیبانشان؛ این نوع دستهبندی منجر به یک دید اجمالی کاربردیتر از دانش میشود زیرا نظریههایی که سعی در دستیابی به اهداف مشابه دارند در یک دسته قرار میگیرند. طبقهبندی زیر با پاسخ به این سؤال انجام شده است: «این نظریه در مورد چیست؟»
تجزیهوتحلیل موضوعات حاکم بر نظریههای طراحی شهری به سه نوع نظریه متمایز منجر میشود: 1) نظریههای مربوط به موضوعات درون طراحی شهری، 2) نظریههای مربوط به هدف طراحی شهری و 3) نظریات در باب دانش طراحی شهری؛ برای روشن شدن این دستهبندیها، توصیفهایی که در ادامه میآیند از نمونههایی از متون مناسب در هر دسته مثالهایی میزنند.
1) نظریههای مربوط به موضوعات طراحی شهری
نظریههایی که تمرکزشان بر موضوعات طراحی شهری است و معمولاً میگویند که چه چیزهایی نیاز است انجام شود تا نتایج قطعی و مشخصی حاصل شود. نظریههای این دسته اغلب با توضیح یک مشکل واقعی از محیط ساختهشده شروع میشوند و با برخی مفاهیم کلی که رابطه بین دو یا چند پارامتر را توضیح میدهند و میتواند در موارد مختلف اعمال شود پایان مییابد. متون از این دسته تمایلی به استفاده از اصطلاح نظریه در بحث خود ندارند؛ و از طرفی تمایل دارند که ارزشهای پذیرفته شده مانند دموکراسی، امنیت، عدالت یا خرد جمعی را منعکس کنند. این دسته از نظریات یک یا چند مفهوم اصلی و منسجم در هسته خود دارند، اما از طرفی هر متنی پیشینه متفاوتی دارد که در دانش بشری و استراتژی تحقیقاتی پشتیبان آن منعکس شده است.
- نظریههای ترکیببندی توده و فضا
این نظریهها توضیح میدهند که چگونه شکل فیزیکی شهرها باید بر روی نقشه ترسیم شود؛ نظریههایی که نزدیک به مباحث ریختشناسانه هستند. «شهرسازی مطابق اصول هنری» از زیته (1988)، «کولاژ شهر» از کالین رو کوتر (1978)، «چیدمان فضا» از هیلیر و هنسن (1984)، و «کشف فضای گمشده» از راجر ترانسیک (1986) مثالهایی از این دسته هستند.
- نظریههای مربوط بهجنبههای بصری فضاهای عمومی
این نظریهها توضیح میدهند که چگونه باید طراحی سهبعدی انجام شوند. سنتا طراحی معمارانه است که این نوع نظریهها را پشتیبانی میکند، البته در سالهای اخیر مطالعات انسانشناسی بصری و مطالعات نشانهشناسی نیز تأثیرگذار بودهاند. «منظر شهری» از کالن (1961) مثال شاخصی در این حوزه است.
- نظریههای سیمای شهر (تصویر ذهنی از شهری)
نظریههایی که به تصویر ذهنی شهر میپردازند و متاثر از کار لینچ هستند. لینچ (1960)، در اثر «سیمای شهری» عمیقاً در این زمینه تأثیرگذار بود. نظریههای او نقشههای ذهنی شهرها و ادراک مردم از محیط ساختهشده را بررسی میکند. پس از انتشار کتاب او، مطالعه و بهبود تصویر شهرها به موضوع مهمی در طراحی شهری تبدیل شد.
- نظریههای حوزه ایمنی و امنیت
این نوع نظریهها به دنبال ارائه استراتژیهایی برای افزایش ایمنی و امنیت فضاها هستند. مطالعات محیطی و نقدهای شهر مدرن بر این نوع نظریهها تأثیرگذار بودهاند. کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی» از جین جیکوبز (1961) شاخصترین مثال در این حوزه است.
- نظریههای برانگیختن و ارتقای تعاملات اجتماعی
این دسته از نظریهها به دنبال ارتقای تعاملات اجتماعی و خلق فضاهای عمومی مردم مدار هستند. نظریههایی که هرروز فراگیرتر میشوند. «زندگی اجتماعی در فضاهای کوچک شهری» از ولیلیام وایت (1980) و «زندگی در میان ساختمانها» از یانگل (1971) مثالهایی از این حوزه هستند.
- نظریههای مربوط به ارتقای هویت، مطالعات تاریخی و معنایی
نظریههایی که دغدغه تاریخ یک شهر و معنای آن نزد مردمانش را دارند و به دنبال فهم هویت شهری و ارتقای آن از طریق طراحی هستند. «فضای شهری» از راب کریر، «کولاژ شهر» از کالین رو و کوتر (1978) و «شهر شکلگرفته» از کوستوف (1999) مثالهایی مربوط به این دسته از نظریات هستند.
2) نظریات در باب هدف طراحی شهری
نظریههای نوع اول نه اجازه شکلگیری یک دید جامع از طراحی شهری را میدهند و نه زمینه نظری منسجمی را برای حوزه طراحی شهری فراهم میکنند. برای داشتن چنین حوزهای، به نوع دیگری از بحث نظری نیاز است که به همه نظریههای پراکنده معنا بخشد. بنابراین دسته دوم، نظریههایی هستند که به دنبال ترسیم طراحی شهری بهعنوان یک حوزه منسجم هستند. نظریههایی که به دنبال تشریح چگونگی شکلگیری فضاهای شهری بهواسطه طراحی بهعنوان یک فعالیت آگاهانهاند. نظریههای دسته دوم تلاش میکنند نظریههایی که میتوانند جنبههای مشخص فضای عمومی را بهبود ببخشند را باهم ترکیب کنند تا یک حوزه جامع برای طراحی شهری بسازند که میتواند فضای عمومی را بهطورکلی بهبود ببخشد. درحالیکه نظریات دسته اول میتوانند نظریات «در» طراحی شهری (In) قلمداد شوند، نظریات دسته دوم نظریاتِ طراحی شهری (of) محسوب میشوند. نظریههای نوع دوم درکی از طراحی شهری بهعنوان ترکیبی از طیف وسیعی از نظریهها ارائه میدهند که برخی از آنها ممکن است متناقض باشند. این دسته از نظریات، بهمنظور ارائه یک درک منسجم از طراحی شهری، نیازمند استدلالهای نظری هستند تا نظریههای گاه بحثبرانگیزی را که استفاده میکنند به هم مرتبط کنند.
- دیدگاه جامع از آنچه هدف طراحی شهری است ( توصیفی)
نظریههایی برای فهم و درک عمیق از اهداف طراحی شهری آنگونه که هست. «نظریه شکل خوب شهر» از لینچ و «مکانهای عمومی، فضاهای شهری» از متیو کرمونا در این دسته جای میگیرند.
- چگونه میتوان هدف طراحی شهری را بهبود بخشید ( تجویزی)
نظریههایی که به دنبال عملیاتیکردن مباحث نظریات توصیفی هستند و تجویزی و هنجاری به شمار میآیند. «محیطهای پاسخده» از بنتلی، مثالی از این دسته است.
3) نظریات در باب دانش طراحی شهری
این دسته از نظریهها، مشخصاً موضوع بحثشان دانش واقعی طراحی شهری است. نظریاتی که نسبتاً ارتباط کمتری با نمونههای موردی مشخص دارند و همینطور احتمالاً تأثیر مستقیمی بر طراحی شهرها در عمل ندارند. این دسته نظریهها پس از نظریههای دسته دوم ظهور میکنند و مشخصاً برای پروژههای عملیاتی طراحی شهری به کار نمیروند، بلکه بهنوعی یک فهم عمیق از این مفاهیم این رشته میسازند.
- تئوریزه کردن دانش طراحی شهری از منظر رشتههای دیگر
نظریههایی که بهواسطه کاربست مفاهیم بنیادین از سایر رشتهها، به دنبال تعریف رشته طراحی شهری هستند. «طراحی فضای شهری» از علی مدنی پور مثالی از این دسته است.
- تئوریزه کردن دانش طراحی شهری از درون خودِ رشته
نظریههای این دسته در درون مسائل موجود گفتمان طراحی شهری جای دارند. در نسبت با دسته قبلی، کمتر به نقد بدنه دانش موجود میپردازند. مقاله «پیوستار شکلدهی به مکان: نظریهای در باب فرآیند طراحی شهری» از متیو کرمونا مثال مهمی از این دسته است.
* این متن، برگردان بخشی از مقالهای با مشخصات زیر با کمی دخل و تصرف است. برای مطالعات تکمیلی بخش دوم مقاله درباره بدنه دانش مشترک طراحی شهری و نتایج پژوهش، توصیه میشود به اصل مقاله رجوع شود:
Foroughmand Araabi, H. A typology of Urban Design theories and its application to the shared body of knowledge. Urban Des Int 21, 11–24 (2016).