پس از گذشت شش دهه از تولد «طراحی شهری» همچنان این دیسیپلین در تلاش برای بازتعریف و بازنگری در تمام ابعاد خود است. در دورانی که دردهای ناشی از زایمانش (کرمونا، 2019) تا حدی تسکین پیدا کرده است و تلاشها برای برونرفت از مستعمرگی (کاتبرت، 2020)، چشماندازهای جدیدی فراهم کرده است، زمان بازیابی «طراحی شهری ایرانی» است. در مسیری که هنوز در گامهای ابتدایی آن هستیم «طراحیِ شهریِ ایرانی» چیزی بیش از جمع جبری اجزاست. متن پیش رو از کرمونا (2019) با عنوان «طراحی شهری برای زیستن به معنای واقعی، نیازمند پژوهشهای میانرشتهای قابلدسترس است∗»، سعی میکند جایگاه «پژوهش در طراحی شهری» را یادآوری کند. جایگاهی که نیازمند تلقی توأمان «چندرشتهای» و «میانرشتهای» از دیسیپلینی است که به شکل بیواسطه با «جامعه» و «مسئله شهری» مواجه است.
بیستوپنج سال پیش افتخار داشتم در اولین شماره از «مجلهی طراحی شهری» حضور داشته باشم و حال با گذشت این سالها، این مجله همچنان جزء مجلات موردعلاقهام است. امروز این مجله یکی از شالودههای حوزهی پژوهش طراحی شهری است. اما چرا تحقیق در حوزهی طراحی شهری حائز اهمیت است؟ اگر تحقیق در موضوعی برایمان مهم به نظر نرسد، دو حالت وجود دارد؛ یا ما از قبل همهچیز را دربارهی آن میدانیم (یا فکر میکنیم که میدانیم)، یا بر این باوریم که آن موضوع آنقدر بیاهمیت است که ارزش صرف زمان و تلاش برای یافتن اطلاعات بیشتر را ندارد. چنین موضوعاتی «منسوخ» شدهاند یا حداقل توسعه آنها متوقف شده است. در مقابل، برای آنکه رشتهای زنده و شکوفا بماند، نیازمند یک بنیان تحقیقاتی پویا و حقیقتاً روبه رشد است. مجلهی طراحی شهری بخشی کلیدی از زیرساختی است که این امکان را فراهم میکند. بدون حضور این مجله، طراحی شهری به لحاظ نظری، عملی، روششناختی و تأثیرگذاری، بیاندازه فقیر و مفلس خواهد بود.
چالشهای پژوهش در طراحی شهری
همچنان که میدانیم، محیط ساختهشده حوزهی ای انباشتی از تلاشهای حرفهای و آکادمیک مختلف است. بااینوجود، در قلمرو طراحی شهری است که بسیاری از آنها باهم تلاقی پیدا میکنند: کاربری مختلط معینشده توسط برنامهریزی، فضایی که ماهیت معماری را تعریف میکند، تأثیر اجتماعی مهندسی زیرساخت، نگرانی اکولوژیکی دربارهی طراحی منظر و … . طراحی شهری بهعنوان عرصهای برای تحقیق، هم بایستی «چندرشتهای[1]» باشد، بدین معنا که متخصصانی از رشتههای مختلف در کنار هم به پژوهش و اقدام بپردازند و هم باید «میانرشتهای[2]» باشد، بدین معنا که از طریق درگیر شدن با مشکلات پیچیدهی شهری از منظر رشتههای مختلف، دانش جدیدی بتواند تولید و سپس به اشتراک گذاشته شود. این امر مستلزم دستیابی به چشماندازی فراتر از تک رشتههای مجزا برای مواجهه با انواع مشکلات «چموشی[3]» است که از مشخصههای طراحی شهری است، و بهعنوان محقق، مستلزم رفتن به فراتر از حاشیهی امنمان برای گزینش و ترکیب بهترین رویکردهای روششناسانه برای هرکدام از مسائل شهری است. ترکیب روشهای علوم اجتماعی با «شیوههای تفکر طراحانه» و تجزیهوتحلیلهای علم مبنا[4].
متأسفانه، اینگونه نیست که هر موضوعی در میان صدها رشتهی دانشگاهی که در سایت ویکیپدیا[5] نام آنها برده شده است، فرصتهای تحقیقاتی یکسانی فراهم نماید. بهعنوانمثال، در انگلستان بودجه پنج انجمن تحقیقاتی مرتبط با تحقیقات علم و پزشکی تقریباً ده برابر بودجهای است که به دو انجمن هنر، علوم انسانی و علوم اجتماعی (تحقیقاتی که برای طراحی شهری تأمین مالی میشوند اغلب در این حوزه میگنجند) اختصاص داده شده است. این امر تا حدودی بازتاب این مسئله است که چگونه جامعه (و بازار) به دانش در حوزههای مختلف ارج مینهد، اما از طرفی هم منعکسکنندهی ماهیت مسائل موردتحقیق، چگونگی ایجاد یک رشته و درک تأثیر بالقوهی تحقیقات در آن عرصه است. درست است که انجام تحقیقات پزشکی و علمی به نسبت گران و پرهزینه و مستلزم چارچوبهای طولانیمدت و تجهیزات گرانقیمتاند، اما از طرفی یک مؤلفهی ناشناخته در ارتباط با تحقیقات غیرعلمی نیز وجود دارد:
- اول آنکه، پرسشهایی که مطرح میشوند اغلب سرراست نیستند، حتی شناسایی و چارچوببندی این سؤالات دشوار است، چه رسد به پرداختن به آنها. همچنان که مارشال (2012) بیان میکند: «شهرها آپولو هوا کردن نیستند- بلکه حتی پیچیدهتر از آناند.»
- دوم اینکه، فرایندهای مورد آزمایش در این پژوهشها معمولاً بر ابعاد مبهم و غیرمنتظره بودن اعمال انسانی تمرکز دارند و ازاینرو در معرض تغییر مدام و تفسیرهای گوناگون هستند، زیرا این فرایندها ذاتاً غیرقابلپیشبینیاند و برخلاف قوانین علم فیزیک بهطور ناچیزی قابلدرکاند.
- درنهایت اینکه، حتی در صورت اطمینان از پاسخدهی به چنین مسائل تحقیقاتی، این پاسخها صرفاً نمایانگر یک تصویر لحظهای از تجربهای هستند که از مکانی به مکانی دیگر و از زمانی به زمان دیگر متفاوتاند. حتی هنگامیکه تحقیقات تمام شدهاند، همیشه خط مشخصی برای تولید یک محصول، سیاست یا اقدام وجود ندارد و همین امر تأمین بودجه را دشوارتر میکند.
طراحی شهری چنین ماهیتی دارد، برخلاف دامنهی نفوذش- یعنی محیط مصنوع عمومی و خصوصی- بر زندگی حدوداً چهارمیلیاردنفری که ساکن شهرها هستند، عمیقاً تأثیر(خوب یا بد) میگذارد. علاوه بر این، همچنان که این تعداد بهصورت بیرویه افزایش مییابد، فرآیندهای رشد و تغییر شهری نیز اغلب بر اساس دانش ناقص و منسوخ درباره تأثیر نیروهای محلی و جهانی بر چنین تغییراتی و درباره پتانسیل لازم برای انجام اقدامات اجتماعی، اقتصادی و محیطی بهتر، بهصورت بیرویه ادامه مییابد. بااینحال، سیاستمداران، مردم و صنایع هنوز این ارزش بالقوهی طراحی شهری را بهخوبی درک نکردهاند، که بخشی از این عدم درک به خاطر ماهیت نسبتاً غیرملموس و نامشهود بسیاری از تأثیرات آن است.
بهعنوانمثال، سرمایهگذاری در تولید یک قرص ضد چاقی، به نظر میرسد مزایای ملموس و مستقیم یک محصول کاملاً تعریفشده را ارائه میدهد [ماهیت ملموس و مشهود_م] در مقابل، طراحی محیط مصنوع برای ترغیب ما به ورزش بیشتر و در وهلهی اول، اضافه وزن پیدا نکردن، که شامل مؤلفههای بیشمار بهممرتبط و مسئولیتهای پراکندهای است که پیگیری اثراتشان دشوار است، بینهایت پیچیده به نظر میرسد. حتی در چنین زمینههایی ساخت یک نمونه برای پژوهش دشوار است، چه رسد به اینکه پس از انجام تحقیق بخواهد اقدامی انجام گیرد [ماهیت ناملموس و نامشهود_م].
بااینحال مزایای حاصل از یک محیط طراحیشده و همچنین قدرت پژوهش طراحی شهری برای درک آن بیشمار است و همین تا حدودی توضیح میدهد که چرا این رشته طی 60 سال اخیر و بهویژه طی 25 سال گذشته توانسته به رشد و شکوفایی خود ادامه دهد. علیرغم چالشهای پیش رو، این رشته یک دورهی رشد سریع را در دانشگاهها، در مجلات دانشگاهی-با پیشگامی مجلهی طراحی شهری- بهعنوان کانون توجه گروهها و جوامع دانا و بهعنوان موضوعی برای تحقیقات دانشگاهی، از پایاننامههای کارشناسی ارشد گرفته تا تزهای دکترا، برنامههای پژوهشی با ارائه فاند و اقدامات پژوهش مبنا، از سر گذرانده است.
همهی اینها برای اعتباربخشی به یک رشته ضروری هستند و توسعهشان نه سریع بلکه تدریجی خواهد بود. بر این اساس، طراحی شهری در یک مرحلهی تکاملی قرار دارد که باوجود تمام دردهای ناشی از زایمان (همچون آیا طراحی شهری باید یا نباید یکرشتهی مجزا باشد؟ آیا ما باید یا نباید حدود آن را مشخص نماییم؟ و بایدها و نبایدهای دیگر)، که در بین بحثهای معاصر مفسران هنوز مطرح است، بهتدریج در حال تبدیلشدن به یک دیسیپلین پخته و بالغ است. اما احتمالاً این دردها امری اجتنابپذیر بود تا برای زیستن بهعنوان رشتهای که من آن را «دورگه[6]» مینامم مجبور شود از میان و در میان قلمروهای سنتی رشتههای بسیار بزرگتر و قدیمیتر، چه حرفهای و چه دانشگاهی، که آن را احاطه کرده بودند، سر برآورد (کرمونا 2014).
ازآنجاییکه پژوهش باید دانش ما را دربارهی یک رشتهی خاص افزایش دهد، وگرنه درنهایت از ارزش اندکی برخوردار خواهد بود، تحقیق طبعاً باید «پیشرو و پیشرفته[7]» باشد، بدین معنا که در حال تولید دانش یا اطلاعات جدید دربارهی یک موضوع است. اگرچه، این التزام دلالت بر این ندارد که هر تحقیقی تغییردهندهی پارادایم حاکم خواهد بود، یا حتی در عمل بلافاصله مفید واقع خواهد شد؛ در عوض، بسیاری از تحقیقات انجامشده در حوزهی طراحی شهری در ابعاد خاصی از رویهها، سیاستها، یا طراحیهای حرفهای، با نگاهی به بهبودی تدریجی آنها، گرچه نه اصلاح کاملشان، نمایان میشوند. دیگر تحقیقاتی که احتمالاً به انتقادها در خصوص موقعیت شهری میپردازند، یا به مفهومپردازی دوباره طراحی شهری بهصورت کلی یا جزئی دست میزنند، یا «تفکر طراحی آسمان آبی[8]» را برای یک مکان مشخص بکار میبرند، بیشتر جنبهی آکادمیک و دانشگاهی خواهند داشت. مخاطبان بالقوهی پژوهشهای طراحی شهری از چهار گروه کلیدی برمیخیزند:
- محققان دیگر، هم در حوزهی طراحی شهری و هم دیگر حوزههای همجنس و غیرهمجنس
- متخصصین اجرایی، از حرفه طراحی گرفته تا دیگر حرفههای محیطی مربوط، و شامل افرادی که در بخشهای تأمین مالی، خدمات و مدیریت محیط شهری دخیل هستند.
- سیاستگذاران، چه حرفهای و چه سیاسی، و گروههای ذینفعی که بر تصمیمات سیاستگذاران تأثیر میگذارند.
- کاربران محیط شهری، که درنهایت مخاطب هرگونه تغییر در محیط ساخته شدهاند، حال چه درجریان تحقیقات انجامگرفته باشند چه نباشند.
پژوهش در طراحی شهری چه بهمنظور آگاهی بخشی مستقیم به اقدامات طراحی شهری، چه برای تأثیرگذاری بر مباحث آکادمیک، به یک اندازه معتبر است. هیچ شکلی از تحقیقاتی که در این حوزه انجام میشوند از لحاظ عقلانی بر دیگری برتری ندارند، اگرچه در تمامی موارد بسیار حیاتی است که دربارهی تأثیر احتمالی کار تحقیقاتی تأمل کنیم. در این خصوص، اگر کار تحقیقاتی نظری، حتی شده بهمرورزمان، در عمل نیز تأثیرگذار باشد، در این صورت قدرتمندترین کار خواهد بود. به همین ترتیب، اگر پژوهشهای اقدام_مبنا (اقدام پژوهی) برگرفتهشده از مباحث گستردهی دانشگاهی باشد و بازخورد آن به مباحث دانشگاهی برگردد، نافذتر و قاطعتر خواهد بود.
در میان مباحث دیگر که باید بیان شود، اینکه چگونه پژوهشگر خود را بیان و عرضه میکند حائز اهمیت است. طراحی شهری مرتبط با مسائل دنیای واقعی است که ارتباط ویژهای با جامعه دارد و بنابراین بهکارگیری اصطلاحات تخصصی و زبان مبهم کمک ناچیزی به انتقال پیامهای کلیدی به مخاطب میکند. دو مثال در این مورد (که البته هیچکدام از مجله طراحی شهری نیستند): اولی بحث در مورد محرکهای حسی قوی از شهر از منظر معماری:
«همهچیزها باید در مراوده با یکدیگر باشند… این امر از طریق تفکیک پارامتری هموار همهی زیرسیستمهای شهری و معماری/شهری و با تزریق نظم بیشتر از طریق بهکارگیری منطق همبندی که باعث پیوند زیرسیستمهای مختلف میشود، امکانپذیر است، بهگونهای که با تسهیل استنتاجها(برداشتها) از امری مشهود به امری نامشهود یا هنوز نامشهود، باعث شود این زیرسیستمها بازنمود یکدیگر باشند. ساکنان شهری باید، درست مانند بومیان جنگلهای آمازون که نشانههای جنگل را میخوانند و در آن راه خود را مییابند، قادر به خوانش و پیمایش کلانشهرهای پارامتریک باشند.»
مورد دوم، بحثی از منظر جغرافیایی شهری است که تأثیر طراحی ماصر خیابانها را بر معلولان نقد میکند:
«فضای مشترک را میتوان بهعنوان «طراحی شهری تجسمنیافته» توصیف کرد که قادر به تسخیر پیچیدگی فرم مادی و تعاملات چندگانهی بدنها-در-فضا نیست. درک تعاملات تجسمنیافته بین بدن، فضا، و حرکت که توسط طراحی فضای مشترک بسط مییابد، باعث باز(تولید) تزلزل وجودی و عدم قطعیت هستی شناختی در میان دستههای خاصی از کاربران میشود.»
خطر اینجاست که چنین زبانی (و بازنماییهای ناخوانای گرافیکی/کامپیوتری معادلشان که عمدتا در شاخهی معمارانه طراحی شهری استفاده میشوند) اثر پژوهشهای مهم را فقط بر بخش کوچکی از کسانی که از قبل «در جریان هستند»، محدود میکنند، درحالیکه موانعی را پیش روی اکثر کسانی که در جریان امر نیستند، قرار میدهند.
مرز بین نظریه و عمل بهجای آنکه سدی تصور شود که بهندرت میتوان از آن عبور کرد، باید مرزی قابلنفوذ و متخلخلی باشد، تا به محققان و متخصصین اجرایی اجازه حرکت در یک رفتوبرگشت (بین نظریه و عمل) نسبتاً راحت را بدهد. در ایدئال، باید مرز بین پژوهش و عمل طوری باشد که محققان درباره چگونگی چارچوببندی و انتشار کارشان بهمنظور آگاهی بخشی توأمان به مباحث آکادمیک و سیاستها و اقدامات اجرایی بیاندیشند. زبان همچنان که بهعنوان وسیلهای برای انتشار مطلب بهکاربرده میشود، میتواند بخش کلیدی این اطلاعرسانی و آگاهی بخشی باشد. انتشار در مجلات معتبر بینالمللی با سطح کیفی بالا، برای آزمایش دقت و کارایی تحقیق امری حیاتی است، اما درگذشته چنین مقالاتی همیشه توسط متخصصین اجرایی و سیاستگذاران بهصورت گسترده خوانده نمیشدند، بنابراین مانعی میشد که این ایدهها و شواهد در عمل تأثیرگذار بشوند. استفادهی روزافزون از مقالات دسترسی آزاد در مجلات معتبر راهی طولانی برای حل این مسئله خواهد داشت، اما انتشار بیشتر کار تحقیقاتی از طریق خروجی رسانههای جمعی و حرفهای نیز امری حیاتی خواهد بود.
آینده
درست همانطور که عمل طراحی شهری بینهایت متنوع و جذاب است، موضوعات تحقیقاتی آن نیز متنوع و جذاب اند. طراحی موضوعی در قلب طراحی شهری است ولی مهم است که به خاطر داشته باشیم هیچ حقیقت واحدی در طراحی شهری به این معنا که مجموعه اصول و نسخههای واحدی که بشود همهجا آنها را بتوان به کار برد وجود ندارد. به همان اندازه، در تحقیقات طراحی شهری، حتی در علمیترین بخشهای آن، هیچ پاسخ صحیح (یا روش صحیح) واحدی برای موضوعات وجود ندارد. باکستر، هوگز و تایت (2010) نوشتهاند که پژوهش «فعالیت اجتماعی است که میتواند بهشدت تحت تأثیر انگیزهها و ارزشهای خودِ محقق قرار گیرد. این امر در یک بستر اجتماعی وسیعتر صورت میگیرد، که در آن سیاست و روابط قدرت بر آنچه انجام میشود، چگونگی انجام آن، و اینکه آیا کار انجامشده گزارش میشود و به آن عمل میشود یا نه تأثیر میگذارد».
ما بهعنوان محققان هرگز نمیتوانیم کاملاً از پیشداوری که چاشنی تحقیقاتمان میکنیم، یا از پیشداوریها و مفروضاتی که دیگران هنگام مطالعهی تحقیقات ما نسبت به آن دارند، بگریزیم. با این اوصاف، اغلب حس میکنم بهترین پژوهش پژوهشی است که (حداقل) بهجای یک موضع آشکارا سیاسی، رشتهای یا روششناسی، از یک موضع بیطرف آغاز شود. امیدوارم در آینده تلاشهای ما کمی بیش از قبل میانرشتهای شود؛ کمی کمتر با اصطلاحات مبهم و گنگ آمیخته و برای کاربران بالقوه کمی قابلدسترستر باشد؛ کمی بهتر توسط جامعه درک و ارج نهاده شود و درنتیجه منابع کمی بهتری در اختیارشان قرار گیرد. مجلهی طراحی شهری در مرکز تحقق تمامی این اهداف باقی خواهد ماند.
∗ این متن ترجمه یادداشتی با این مشخصات است:
Matthew Carmona (2019): To truly ‘live’, urban design needs accessible interdisciplinary research, Journal of Urban Design
[1] multidisciplinary
[2] interdisciplinary
[3] wicked
[4] science-based analytics
[5] طراحی شهری در لیست رشتههای دانشگاهی ویکیپدیا بهعنوان رشتهای مستقل نیامده است، بلکه ضمیمهای بر «برنامهریزی شهری» در زیرشاخه «معماری» و در دستهبندی کلانتر «هنرهای کاربردی» محسوب میشود (http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_academic_disciplines).
[6] mongrel
[7] ‘cutting edge
[8] blue skies design thinking: تفکر طراحی آسمان آبی از استراتژیهای موفقیت و خلاقیت است به این معنا که فرض را بر این میگذارید که ههچیز برایتان امکانپذیر است. کافی است به آسمان بلند آبی نگاه کنید و محدودیتی احساس نکنید و مسیرهای آینده را ترسیم کنید_م.
منابع
.Baxter, L., C. Hughes, and M. Tight. 2010. How to Research. 4th ed. Maidenhead: Open University Press
.Carmona, M. 2014. “The Place-shaping Continuum: A Theory of Urban Design Process.” Journal of Urban Design 19(1)
.Marshall, S. 2012. “Science, Pseudo-science and Urban Design.” Urban Design International 17 (4)