از خانه جدیدمان به سمت خیابان اصلی، پیاده در حال حرکت هستم و بدون توجه به کسی یا چیزی به مسیر خود ادامه میدهم تا اینکه چیزی توجه مرا به خود جلب نمود. کوچه «امام»! ناخودآگاه لبخندی بر لبانم مینشیند و تمام خاطرات آن کوچه برایم مرور میشود. به یاد دوران کودکی و قهرها و آشتیهایش، تاببازی ها، شیر گرگ پلنگ، هفت سنگ، استپ هوایی و یک عالمه بازی جورواجور، دعواهای دوران نوجوانی و بعد هم رفتن و دل کندن از این همه خاطرات میافتم. از نظر من این کوچه واقعاٌ برای تمامی کودکانش منحصر به فرد بود چون در تمامی ردههای سنی از کوچیک تا بزرگ امکان پیدا کردن دوست برای همه وجود داشت.
عصرها بخصوص عصرهای تابستون به حدی بچه تو این کوچه در حال فعالیت بود که فکر میکردید داخل یک شهربازی هستید. هر گروه متناسب با سن و جنسشون بازیهای خودشون رو انجام میدادند. روبروی خونه ما دو تا درخت کاج قرار داشت که به اندازه دو تا خونه با عرض ده متر از هم فاصله داشتند. اینجا پاتوق بازی فوتبال پسرهای کوچه بود که حتی از بعضی کوچههای دیگه هم برای بازی به این کوچه میاومدند. زمان بازی بچهها هیجانی تو کوچه به راه میفتاد که انگار توی مسابقات جام جهانی فوتبال هستید! بچههای کوچکتر آرزوشون این بود که یه روز بزرگ بشن تا بتونن از سِمت تماشاچی و توپ جمع کن به بازیکنی در اینجا ارتقاء پیدا کنند. مامان بزرگ من همیشه عصرها دم در خونه میرفت و اونجا مینشست و بقیه پیرزنها هم به کنارش میومدند و مشغول صحبت کردن از زمان قدیم، چایی خوردن و تماشا کردن آدمهایی که از اونجا عبور میکردند میشدند. هر کسی هم که رد میشد به رسم احترام به بزرگترها سلام و علیک گرمی با اونها انجام میداد. امان از موقعی که توپ، شیشه پنجره خونهها رو میشکست که معمولاً خونه ما به دلیل نزدیکی به این دو تا درخت کاج همیشه در معرض شکستن بود. پسرهای کوچه با همکاری هم پول جمع میکردند و به شیشهبر سر کوچه میگفتند که سریع بیاد اندازه بزنه و همه چیز رو روبه راه کنه، بچهها انقدر که شیشهها رو شکسته بودند روند کار رو خیلی خوب میدونستند. پنجرههای سرسرای خونه ما از بس که تعویض شدهبود هر کدوم یه طرح داشت.
اون طرفتر از پسرها دخترهای بزرگتر مشغول صحبت کردن درباره موضوعات مختلف بودند. دوتا همسایه اون طرفتر مامانهای بچهها مشغول گپ و گفت بودند و هرازگاهی یه کسی به جمع اضافه و از جمع کسر میشد ولی هیچ موقع میدون صحبت خالی نمیشد! ناگفته نماند که در حین همین صحبتها حواسشون به بازی بچهها بود و اونها رو زیرنظر داشتند. اونهایی که تو فوتبال بازی نمیکردند مشغول کارت بازی و هفت سنگ بودند. اون طرفتر دختر بچههای کوچیکتر مثل ما با دقت بازیهای بچهها رو تماشا میکردند و دم خونه یکی از بچهها بساط روفرشی رو پهن کردبودند و خالهبازی میکردند. عصرونه و شام میخوردیم و در کنارش تکالیف مدرسه رو هم انجام میدادیم. خلاصه اینکه اتفاقاتی که تو این کوچه در جریان بود انرژی زیادی داشت که فکر نمیکنم هیچ وقت از ذهن هیچ کدوم از این بچهها پاک بشه. حتی بعد از سالیان سال هر موقع هر کدوم از اون بچهها با هم روبرو میشن کلی از خاطرات اون کوچه میگن و سراغ بقیه بچهها رو میگیرند.
…وارد کوچه شدم، دیگه اون مغازه شیشهبری وجود نداشت و انگار از این محله رفتهبود. مغازههای سرکوچه عوض شده بودند و از اون حالت قدیمی خارج و مدرن شدهبودند. خونههای یک طبقه اون روزا همگی تبدیل به خونههای سه-چهار طبقه با نماهای تقریبا مشابه شده بودند. دو تا درخت کاج هم نبودند و کوچه صاف صاف بود و فقط ماشین بود و ماشین… به وسط کوچه رسیدم، با دقت به خونهها نگاه کردم. دقتم رو بیشتر کردم تا بتونم خونه خودمون رو که روزی خیلی راحت میتونستی با اون پلاک بزرگ 21 ش پیداش کنی، از میون خونههای شبیه هم به سختی پیداش کنم. تو اون کوچه بچهای ندیدم که بازی کنه، بدوه، بخنده، شیشه خونه مردم رو بشکونه و …پس اون بچهها کجا رفتند؟! خبری از اکرم و اعظم، فرح و فرزانه، سمیرا، سمانه، صفورا و سمیه، مصطفی، محمد، فریبا، علی و حسین، فرهاد و فرزاد، مهرداد و فرهادهای دیگه نبود! یادم افتاد اونها الان یا مشغول دیدن شبکه پویا و جم جونیور هستند، یا موبایل و بازی یا هر چیز دیجیتالی دیگه یا کلاس زبان، رباتیک، موسیقی، تندخوانی و اینجورچیزها تا از جامعه و موارد مهمتر عقب نمونن! البته خیلی هم خوبه که آدم به روز باشه، همه چیز رو بدونه، ولی خوبه گاهی بیرون بیاد، بازی کنه، بخنده و خلاصه با دوستاش تو کوچه «زندگی» کنه. بچهها واقعا قراره کجا این چیزا رو یاد بگیرن؟ همه چیز که توی مدرسه قابل آموزش نیست. بیشتر کودکی ما تو این کوچهها گذشت. ولی آیا بچههای الان خاطرهای از محلهشون دارند؟! تا میخوان به داخل کوچه برن از ترس ماشین و خواب همسایه و دزدیده شدن و هزار چیز دیگه به داخل خونه میاریمشون. پس این بچهها کجا بچگی کنند؟ واقعا بهراستی چرا تمامی حس و حالهای خوب از کوچههای شهرها رفته؟ به ندرت از کوچههای اینجا صدای بچهای رو میشه شنید که با دوستانش مشغول بازیه. کاش همه کوچهها دوتا درخت کاج داشت که بهونه بازی میشد. کاش دم خونههای همه ما جایی برای حضور صرف ماشین نبود؛ کاش دم در همه اونها پر از بچه بود که مشغول بازی بودند. به عنوان یه شهرساز با خودم فکر میکنم واقعا چه کاری میتونم برای بچههای این نسل انجام بدم که حداقل بخش کمی از کودکی را که ما تجربه کردیم، اونها هم تجربه کنند. واقعا در ساخت شهرهای گذشته ما چه چیزی جریان داشت که امروز با وجود این همه پیشرفت، اون فضا و حس و حال رو از دست دادیم؟ به مسیر خودم ادامه میدم تا از کوچه خارج بشم، اما با عبور از کنار هر خونه به یاد اهالی ساکن در این کوچه و بچههای اونها میفتم.
متن بالا روایتی عامیانه از یک کوچه در دهه 60 و 70 است که به تفسیر حال و هوای این فضا در گذشتهای نه چندان دور پرداخته است. اهمیت فضاهای عمومی محلهای در تامین نیازهای فردی و اجتماعی ساکنان محلات بر کسی پوشیده نیست. کودکان و نوجوانان به عنوان گروه مهمی از استفادهکنندگان فضاهای محلی میباشند که ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی محله بخصوص در مقیاس واحد همسایگی تاثیر بسزایی در شکوفایی این گروه حساس خواهد داشت. «کوچه» به عنوان نخستین نقطه تماس کودک با فضای خارج از خانه است. مکانی سرنوشت ساز در ایجاد و بهبود روابط فردی و بخصوص اجتماعی کودکان است. این کودکان سرمایههای آینده هر کشوری میباشند که بی توجهی به نیازهای آنها در کودکی منتهی به، به خطر انداختن سرمایههای آن کشور میگردد. مطالعات متعددی در خصوص «شهر دوستدار کودک»، «مناسبسازی فضاهای شهری برای کودکان» و «اثرات بازی و تعامل کودکان در فضای خارج از خانه» صورت گرفته است. ولیکن بسیاری از این اقدامات در مراحل مطالعاتی باقی مانده و تاکنون به آنها جامه عمل پوشاندهنشده است. میبایست کمی بیشتر تفکر کنیم که چرا اقدامات اجرایی و پایدار در این عرصه بسیار محدود و ناپایدار است؟ قطعاً این موضوع نیازمند مطالعات میان رشتهای از شاخههای مختلف است ولیکن در شهرهای امروز ما بخصوص کلانشهرها این موضوع بسیار چالش برانگیز شده و نیازمند ریشه یابیهای دقیقتر برای عدم تحقق طرحها و مطالعات است. البته از گوشه و کنار اقداماتی همانند اقدام شهرداری تهران و اختصاص یک روز از فضای خیابان به بازی کودکان را میشنویم که قابل تقدیر هستند ولی به نظر میرسد؛ اقدامات گذرا، موقتی و منحصر به یک روز باشند. شاید هم مسائل اساسیتر شهرهای ما فرصت بروز طرحهای اینچنینی را سلب میکند. با این امید که مجموعه دانشگاهی و اجرایی شهرسازی کشور بتواند سهم خود را با دقت و تعهد بیشتر در جهت ارتقای کیفی فضاهای شهری بخصوص واحدهای همسایگی و کوچهها برای کودکان انجام دهد تا شاهد حضور کودکان در فضا و تعامل هر چه بیشتر آنان با محیط، همراه با آرامش خاطر والدینشان باشیم.
منبع تصویر: خبرگزاری مهر