چکیده
در آثار مندرج در ذیل جامعهشناسی دین، نسبت دین و رفتار شادمانه کمتر بهصورت نظاممند موردبررسی قرارگرفته است. موضوع نسبت دین و شادی، موضوعی بینرشتهای است و لاجرم مطلوب این است که به نحوی همهجانبه نگریسته شود و دستاوردهای معرفتی حوزههای مختلف موردتوجه و استفاده قرار گیرد. بصیرتهایی که عارفان، ادیبان، فیلسوفان، عالمان دینی، اقتصاددانان، روان شناسان، مردم شناسان، جامعه شناسان درباره هیجانات بشری بهطورکلی و در باب شادی بهطور خاص، بدان نائل گشتهاند نگریسته شود و به نحو هم افزایانه ای به کار گرفته شود. ازآنجاییکه یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در زندگی اجتماعی ایرانیان، تفکرات و گرایشهای دینی بوده است، ارزیابی نقش دین در میزان شادی شهروندان ضروری میباشد. بهراستی، دین چگونه امکانات ما را برای شاد زیست و نیز انجام رفتار شادمانه، محدود یا تقویت میکند؟ آیا دین بستر مساعدی برای زیست شادمانه و رفتار شادمانه فراهم میسازد یا بیشتر همچون مانعی برای شادمانی فردی و جمعی عمل میکند؟ اعتقادات، ارزشها، مراسم، آداب و اعمال دینی بیشتر مشوق رفتارها شادمانه است یا سبب تحدید یا حتی سرکوب رفتارهای شادمانه میشود؟ پرسشهایی از این قبیل نیازمند بررسیها و مطالعات تجربی است. کتاب نظریه ای در باب دین و شادی که توسط حسن محدثی و الهام قربانی و در چهار فصل نوشته شده است، به بررسی ارتباط دین و شادی پرداخته است که در این مطالعه مروری بر بخش هایی از این کتاب انجام شده است.
شادی: گمشده ایرانیان
در قرون گذشته شادی جمعی در ایران برحسب میراث فرهنگی ایرانی بیشتر محدود به خانوادهها و جمعهای خویشاوندی بود. جشنهای گوناگون در طول سال و برحسب تحولات و اقتضائات فصلی و شرایط جاری زندگی توسط جمعهای خویشاوندی برگزار میشد. بهویژه در جشنهای پاییزی و بهاری، مردمان و اقوام مختلف ایرانی مجالی برای شادمانی جمعی پیدا میکردند. با اینهمه ،کثرت فجایع طبیعی و اجتماعی در ایران و همدستی استبداد با این سلسله فجایع، شادمانی مردم را از آنان میستاندند و انواع دردها و رنجها را به آنان تحمیل میکرد. ایران سرزمین فاجعه-اعم از فاجعه اجتماعی و فاجعه طبیعی- بوده است و جامعهشناسی فاجعه ، به بسیاری از پرسش های ما درباره ی تاریخ ایران می تواند پاسخ گوید. بنابراین شادیهای مردم در قرون گذشته چندان دیرپا و مستمر نبود، مگر در میان طبقات حاکم که هم از امنیت اجتماعی و سیاسی بیشتری برخوردار بودند و هم از امتیازات اقتصادی بهره میبردند. اما در ایران معاصر و بهواسطه نقش رسانههای ارتباطی جدید، امکانات تازهای برای انجام شادیهای جمعی و حتی ملی فراهم آمده است: پیروزی کاروانهای ورزشی در رخدادهای بینالمللی، جشنهای گروههای سیاسی پس از پیروزیهای انتخاباتی و جشنهای ملی نظیر جشنهای مربوط به سنت نوروز شرایط مناسبی را برای انواع شادیهای جمعی –حتی در دورافتادهترین نقاط کشور- فراهم کرده است. متأسفانه بهجای فراهم کردن بستر مناسب برای شادیهای جمعی و مدیریت صحیح آن، تمایل بیشتر معطوف به مهار و حتی حذف این نوع شادیها بوده است.
مطالعات تجربی در باب فقدان شادی در ایران معاصر
برای اینکه درباره پایین بودن میزان شادی در ایران فقط بهصورت ذهنی سخت نگفته باشیم، لازم است به نتایج برخی تحقیقات اشارهکنیم؛ اما ظاهراً تحقیقی که میزان شادی را در سطح ملی سنجیده باشد وجود ندارد. آنچه درباره کیفیت زندگی در ایران میدانیم بیشتر مبتنی بر یافتههای بررسیهای جهانی است که ایران را در کنار سایر کشورها ارزیابی و رتبهبندی کردهاند (خوارزمی، 36:1393). علاوه بر این می توان به مطالعات سماواتی و رنجبر(1396) در بررسی وضعیت شادی در ایران و فضاهای شهری تهران نیز اشاره نمودکه به بررسی معیارهای شادی در فضاهای شهری ایران پرداخته اند.
شادی در کنار برخی عواطف دیگر یکی از اولیهترین و بنیادیترین عواطف انسانی یا از عواطف درجهی اول است. ترنز بیان میکند که هر عاطفهای زبان خاص خود را دارد. باآنکه زبان عواطف درجه اول پیشافرهنگی است، فرهنگ بر ابراز و نمایش عواطف تأثیر زیادی دارد و چیزی که موضوع اصلی بحث ما در اینجا است، فرهنگ سرکوبگر عاطفه شادی است. دین یکی از مؤلفههای اساسی فرهنگ است. لذا از این نظر نیز بحث از نسبت دین و شادی بدون بحث از تأثیرات فرهنگ بر نحوهی زیست آدمی بحثی ناقص خواهد بود. یکی از معتبرترین معیارهای ارزشی برای ارزیابی فرهنگهای مختلف، مفهوم به زیستی انفسی است که مورد اتفاق اکثر روانشناسان و جامعهشناسانی است که در باب شادی در دنیا به مطالعه تجربی پرداختهاند. نکته مهم درزمینهی فرهنگ شادی این است که وقتی حافظه رنج دینی و حافظهی رنج قومی در هم میآمیزند، میتوان گفت که فرهنگی شکل میگیرد که حافظه رنج در آن پرمایه خواهد بود و به نظر میرسد این وضعیت در ایران (سرزمین فاجعه و جستوجوی نجات) و در میان اقوام مختلف ایرانی (بهویژه پس از شیعه شدن بخش اعظم ایران از دوران صفویه به بعد) رخداده است که از آن تحت عنوان هم سازی انجذابی نامبرده میشود.
شادی فقط متأثر از متغیرهای فرهنگی مثل آموزهها و اعتقادات دینی نیست. دین یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر شادمانی مردم است. رفاه اقتصادی، سلامت، امنیت اجتماعی، ثبات سیاسی، فقدان یا وجود جامعه مدنی پایدار و کارآمد، مشارکت سیاسی و مدنی، فرصتهای ارتقا و رشد اجتماعی، سیاستگذاری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حکومت نیز برخی از مهمترین متغیرهای اثرگذار بر میزان شادی مردماند. در سالهای پس از انقلاب، کشور دورههای مختلفی از بحرانها و مسائل ملی را پشت سر نهاد. آشفتگیهای سالهای آغازین بعد از انقلاب و انواع برخوردهای ناشی از آن و مهاجرت گسترده با پسزمینه سیاسی در دهه نخست پس از انقلاب، جنگ هشتسالهی ایران و عراق، دورههای طولانی تحریمها در چند دهه اخیر، فراگیری یاس پس از جشنهای تحولخواه اجتماعی و سیاسی و مهاجرتهای بعدازآن و غیره، همگی در از بین بردن فرصتهای شادی مردن نقش داشتهاند.
ریشههای ناشادمانی مردم در ایران معاصر
چگونه میتوان ناشادمانی مردم ایران یا به زبان دیگر، درجه پایین شادی مردم در ایران را تبیین کرد؟ به نظر میرسد در بادی امر میتوان به برخی علل و عوامل اشاره نمود.
- کنترل همهجانبه بر محیط زندگی مردم و مقابله با جشنهای ملی و محلی و مراسم و بازیهای محلی
- عدم رشد سطح رفاهی بهتناسب میزان انتظارات مردم
- عدم تحقق کامل شرایط برای مشارکت سیاسی فراگیر
- عمومی کردن عزاداری و وسعت بخشیدن به کیفیت و کمیت آن
- فرهنگ رایج بهظاهر دینی، سرکوبگر اصلی شادمانی، درونی شدن آموزهها و هنجارهای فرهنگ ظاهراً دینی و سلوک بر اساس آنها (محدثی، قربانی، 38:1396).
احساسات ازجمله شادی ارتباط تنگاتنگی باقدرت و ساختار منزلت و نظام سلسلهمراتب قدرت در جامعه دارد. گروههای اجتماعی فرادست و فرودست هرکدام به نوع خاصی از استفاده از احساسات برای شکل دادن به هویت اجتماعی و گروهی خود تمسک میجویند. از این دیدگاه بهنوعی گفته میشود که گروههای فرادست، خوشبینتر و شادتر بوده و شادی برای آنان با نوعی رضایت از زندگی همراه است. درحالیکه برای گروههای فرودست اجتماعی، شادی بیش ز آنکه با رضایت کلی از زندگی همراه باشد، عمدتاً امری هیجانی عاطفی و گذراتر است. از این دیدگاه گفته میشود که شادی نوعی تضاد اجتماعی و ستیزه بین گروهها در زندگی اجتماعی را آشکار میکند. گروههای اجتماعی فرادست تلاش میکنند تا با تکیهبر انواع قدرتها، منزلتها و برخوردهایی که دارند، نوعی شادی پایدار را به نمایش بگذارند. برای این گروهها نوعی شادی نخبهگرا وجود دارد. شادی که درنتیجه خود تحقق بخشی، شکوفایی استعدادها، تولید یا خلق آثار هنری، علمی و ادبی و شادی ناشی از برخورداری از سلامت اجتماعی، جسمی و ذهنی به دست میآید. در مقابل گروههای فرودست اجتماعی، شادی را بیشتر بهمثابه نوعی رفتار هیجانی و تسکینبخش تجربه میکنند (فاضلی، 1392).
دو مراتبی بودن مفهوم شادی و حزن
آیا شادی و غم ضد یکدیگرند؟ عموماً مردم این مفاهیم را در تقابل با یکدیگر میدانند. برخی صاحبنظران معتقدند هیجانات موسوم به مثبت، لزوماً ضد هیجانات مرسوم به منفی، نظیر غم نیستند و ملل مختلف در نحوهی درک و ارزیابی این هیجانات یکسان نیستند. برخی از محققان از این فراتر میروند و بر آناند که اگرچه در درک شهودی، شادی و غم ضد یکدیگرند، اما در ساختار عاطفی انسان، این دو هیجان ضد یکدیگر نیستند. به نظر میرسد شادی و حزن دو مراتبیاند و همهی مراتب شادی و حزن در تقابل باهم قرار نمیگیرند، بلکه گهگاه مراتبی از حزن میتوانند مکمل مراتبی از شادی باشند (مطهری، 59:1377). اقبال لاهوری، علی شریعتی، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان نیز ازجمله متفکران معاصری هستند که از ذومراتبی بودن حزن (و برخی از آنها نیز از انواع شادی) سخن گفتهاند.
سطوح مطالعه نسب دین و شادی
بنظر می رسد در مطالعاتی که به بررسی میزان نسبت دین و شادی می پردازند، نسبت دین و شادی در سه سطح مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد:
- سطح خرد: سطحی از مطالعه است که در آن به پرسش هایی در باب رابطه دین داری و شادمانی، دینداری و سعادت و دین داری و رضایت فردی پرداخته می شود. میتوان گفت که این سطح از بحث با مباحث روان شناختی در باب نسبت دین و شادی وجوه مشترکی دارد. این تاثیر گذاری البته بیشتر بصورت همبستگی بین این دو متغیر مطرح می شود.بعبارت دیگر دین از سه راه بر شادی تاثیر می گذارد: حمایت اجتماعی، داشتن اعتقادات محکم، ایجاد تجربه های مثبت در زندگی نظیر احساس در تماس بودن با خدا یا دیگران.
- سطح میانه: در این سطح به مقایسه میزان شادمانی و رضایت از زندگی دین داران متعلق به سنت های دینی مختلف و مذاهب مختلف پرداخته می شود .
- سطح کلان: در مطالعه سطح کلن به مقایسه میزان تاثیر دین بر شادی در سطوح ملی پرداخته می شود. در چنین سطحی بررسی می شود که در صورت وجود شرایط برابر بین ملل مختلف، کدام یک شادترند و نوع دین و مذهب چه تاثیری بر میزان شادی مردم دارد.
گرایشهای دینی تأثیرگذار در ایران معاصر
مراجعه به قرآن نشان میدهد که در این کتاب مقدس شادی فینفسه مذموم دانسته نشده است، بلکه شادیای که همراه اعمال و نیات نادرست و ناشی از آنها باشد، مذموم شمردهشده است. اما در میراث دینی پسا قرآنی ما، متاسفانه آموزه ها و توصیه های حاکی از برتری گریه بر خنده فراوان دیده می شود. در این پژوهش از نوعی سنخ شناسی در چارچوب نظری بهره برده شده است که گرایش های دینی موجود در ایران معاصر را به سه گرایش محافظت گرایی دینی، ترمیم گرایی دینی و بازسازی گرایی دینی تقسیم کرده است. یافتههای تحقیق نشاندهنده آن است که گرایش محافظت گرایی دینی، گرایش مسلط در ایران پس از انقلاب بوده است. این گرایش دینی با نگاهی منفی به شادی و محرکهای آن، موجب محدود شدن رفتارهای شادمانه در جامعه شده است. محافظت گریان اصل را بر نفی رفتارهای اجتماعی شادمانه میگذارند و عموماً اینگونه رفتارها را برنمیتابند. در مقابل گرایشترمیم گرایی نگاهی مشروط به شادی دارد و شادی را به نحو نسبی مورد تائید قرار میدهد. آنان قیودی را برای بروز شادی مطرح میکنند؛ اما بازسازی گریان دینی نگاهی مثبت به بروز رفتارهای شادمانه میگذارند (محدثی گیلانی و قربانی ساوجی، 1392). درنتیجه گرایش دینی مسلط که عموماً راه را برای زندگی اجتماعی شادمانه مسدود نموده و مردم را از امکانات شادمانی اجتماعی محروم ساخته است، وضعیتی در جامعه پدید میآید که عموماً چهرهی منفی از دین به تصویر کشیده است.از سویی شادی و شادمانی دست کم در محافل عمومی ، انظار عام و رسانه های عمومی در دو ماه محرم و صفر بکلی رخت بر می بندد و فرهنگ شیعی –بویژه بعد از انقلاب- به نحو چشم گیرتری فرهنگ عزاداری و ماتم شده است. این نگاهی آسیب شناختی به وضع کنونی است، نگاهی که طالب تجدید نظر و تصحیح امور است. در چنین موضعی سخن نویسنده این است که اسلام صدر، دینی ضد شادمانی نبود، اما متأسفانه درروند تحول دین در تاریخ، چهرهای نامطلوب از شادی در دین ارائه گردید. چنین نقدی دو هدف را مدنظر قرار داده است: یکی به زیستی انسان دیندار و دیگری اعتلا و ارتقا بخشیدن به جایگاه و شأن دین در نزد مردم.