این یادداشت چند روز قبل از دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نوشتهشده است.
سؤال:
ما از فضای عمومی چه میخواهیم؟ یا به عبارتی فضای عمومی چه باید باشد؟
آیا «تعاملات اجتماعی» صرفاً یک مفهوم انتزاعی برای استفاده در پژوهشهای شهرسازی و علوم اجتماعی است؟ یا یک مفهوم واقعی و قابلمشاهده در شهر امروز ما؟ آیا تعاملات اجتماعی به معنی واقعی کلمه، در فضاهای شهری امروز ما وجود دارد؟ چه سطحی از تعاملات در فضاهای شهری امروز ما قابلمشاهده است؟ آیا شهروندان تمایلی به برقراری ارتباط با غریبهها که درواقع سایر شهروندان هستند نشان میدهند؟
این روزها تعاملات اجتماعی عموماً به بالاترین حد خود که «گفتگو» است نمیرسد و نهایتاً در «دیدن و دیده شدن» در فضای شهری خلاصه میشود. تعاملات اجتماعی به معنای متعالیتر آن که درواقع بهنوعی “گفتمان ” میانجامد، در کجا باید ایجاد و دیده شود؟ آیا باید به یونان باستان برگردیم تا افراد را در حال “گفتگو ” در شهر ببینیم؟
چیزی شبیه جواب:
این روزها که شمارش معکوس انتخابات شروعشده است و چیزی به انتخاب سرنوشت چهار سال آیندهی کشورمان نمانده است، مترو تبدیل به مکانی برای «تعاملات اجتماعی» شده است. هرکدام از شهروندانی که از مترو استفاده میکنند، تبدیل به یک «کنشگر اجتماعی» شدهاند. دو ردیف روی صندلیهای قطار نشستهاند و دو ردیف هم روبهرویشان ایستادهاند. سایر افراد هم بقیهی فضای خالی را پرکردهاند. هر محرکی میتواند پدیدهی مثلث ویلیام وایت را ایجاد کند. دستبند بنفش یک نفر، یا کانال تلگرام حامیان سایر کاندیداها که مدام در دست افراد نفرش میشود، یا هر چیز دیگری که شما فکر کنید این روزها میتواند سر صحبت را باز کند.
افرادی که در اوج خستگی، مسیر برگشت از محل کارشان را طی میکنند، با اشتیاق و یا هیجان و یا عصبانیت، از کاندیدای محبوبشان دفاع میکنند و با سایر مسافران قطار مشغول گفتگو میشوند. همنظرانشان را پیدا میکنند و باهم گپ میزنند و یکدیگر را تأیید میکنند. سعی میکنند مخالفانشان را قانع کنند. بعضی مواقع هم اوضاع وخیم میشود و باید خدا را شکر کرد که این نوع فضای عمومی، ایستگاه دارد و افراد سوار و پیاده میشوند و از وخامت موضوع کاسته میشود.
ولی چیزی که بیشتر از هر چیزی این روزها در مترو دیده میشود، جدل و جنجال و درگیری و غر زدنها و نچ نچ کردنها و چشمغره رفتنهای هر رزوه نیست! بلکه صحبت و گفتگو بین افراد است در مورد انتخابات. همانهایی که تا چند روز قبل، خستگی و ازدحام قطار کلافهشان کرده بود امروز با همان غریبهها، در همان فضای تنگ و پرازدحام گفتگو میکنند.
قطار مترو در ساعات بعدازظهر روزهای کاری که پیشازاین از آزاردهندهترین بخشهای یک روز کاری بهحساب میآمد، حالا بستریشده است برای «تعاملات اجتماعی». جوانترها با پیرترها، دانشجویان با بازنشستهها، شاغلان با خانهدارها و بیکاران، همه و همه باهم گفتگو میکنند. پای سرنوشت مشترک همهشان در میان است؛ و حالا قطار مترو شانس این را داشته تا تعداد زیادی از افراد را در خود جای دهد و شاهد و بستر «تعاملات اجتماعی» باشد.
پس شاید لازم نباشد به یونان باستان برگردیم. این روزها در متروی تهران هم گونهای از تعاملات اجتماعی قابلرؤیت است.