در چند دهه اخير حفاظت از مناظر بصری خياباني به عنوان يكي از مهمترين موضوعات در حوزه ميراث شهرهاي تاريخي مطرح شده است. فضای خیابان، یک میدان اتفاق مهم برای نشاط شهری محسوب میشود که با ابعاد مختلف مانند جابجایی، تفریح و گذران اوقات فراغت، بعد زیباییشناسی، بهداشت عمومی و تعاملات اجتماعی ارزشگذاری میشود. لبهها اغلب مهمترین اجزاء تجربه پذیر در خیابانهای شهری محسوب میشوند. لبههای خیابان به مثابه رابط داخلی و خارجی خیابانها، یک جداره یا نمای ساخته شده ایجاد میکنند، که به طور قابل توجهی بر الگوهای رفتاری افراد تأثیر میگذارند. به عبارت دیگر، لبهها بیش از هر جزء دیگری کاراکتر و احساس غالب بر فضای خیابان را مشخص میکنند.
از سوي ديگر منظر بصری خیابان علاوه بر جايگاه كليدياش در ساخت كالبدي شهر به وساطت فضاي ادراكي و نمادين خود حامل ميراث تاريخي و فرهنگي جامعه و انتقالدهنده ارزشهاي مشترك فرهنگهاي محلي و شهري است. لذا فضاهای شهری را نمیتوان زیستبوم پنداشت، بلکه باید پا را فراتر نهاده و این مکانها را روانبومهای متنوعی تصور کرد که هر کدام به نوبه خود پاسخگوی بخشی از نیازهای روحی- روانی شهروندان اند.
مشخصههای فضایی و کالبدی لبههای خیابان، به انضمام کیفیتها و قابلیتهایی که عرضه میکنند، بر مثبت یا منفی بودن تجربه عابران پیاده از این قلمروها تاثیر دارد. هنگامی که لبهها جالب و تحریککننده باشند، افراد را تشویق میکنند که بیشتر در خیابان بمانند و آنچه را که لبههای اطراف ارائه میدهند، تجربه کنند. از سوی دیگر، آنچه عابران پیاده در خیابان انجام میدهند نیز بر تجربه لبه خیابان تأثیر میگذارد؛ به طوری که تعامل لبه هنگام انجام فعالیتهای اختیاری و فعالیتهای ضروری معمولا در تضاد است. در نتیجه، لبههای خیابان به عنوان قلمروهای اجتماعی-فضایی در نظر گرفته میشوند و به موجب آن تجربه آنها تحت تاثیر ترکیبی از مظاهر کالبدی آنها و اقدامات اجتماعی روزمره افراد درون و در اطراف آنهاست.
امروزه در بسیاری از شهرها گشودن سطح همکف ساختمانها برای استفاده عموم به عنوان یک اقدام عامالمنفعه انجام میشود که در بیشتر موارد برای سازندگان نیز امتیاز استفاده از فضای بیشتری را در سطح طبقات به دنبال دارد. ایجاد عقبنشینی در جداره امکان ایجاد تنوع فضایی و ایجاد فضای همگانی خرد مقیاس را فراهم میکند. وجود ارتباط بصری بین فضا و افراد حاضر در فضا از طریق جداره ها به وسیله ورودیها و بازشوهای مقابل خیابان ایجاد میشود. به گفته ویلیام وایت این نوع فضاها میتوانند ایجاد مثلثبندی کنند که به وسیله یک عنصر متمرکز و خاص یا یک دید مطلوب افراد جذب و سپس با یکدیگر وارد تعاملات میشوند.
تجربه کیفی عابر پیاده از لبههای خیابانی
ارتباط ناظر با این عناصر را میتوان تحت عنوان مفهوم «اتاق پیادهرو» (Sidewalk Room) بررسی نمود، روشی که برای مطالعه جامع تجربه کالبدی عابر پیاده در فضای خیابان محسوب میشود و مشاهده فضای طراحی شده و بررسی دقیق آن از زوایای مختلف، میتواند تا حدودی شبیهساز تجربه حضور در فضای واقعی باشد. در این روش، برای روشن نمودن مولفههای کالبدی تشکیل دهنده منظر خیابانی، میتوان مسیر حرکت پیاده را به عنوان یک اتاق (فضای تعریف شده با حدود و ثغور مشخص) در نظر گرفت که از سطوح جانبی مختلفی تشکیل شدهاست.
در این مفهوم، مسیر حرکتی عابران به صورت یک اتاق شبیهسازی شدهاست که ناظر در میانه مسیر حضور دارد و فضا را از دید انسانی و به حالت پرسپکتیو مشاهده و درک مینماید. ادراک فضا به صورت مجموعه «ادراکهای سریالی» (Time Series Perception) که توسط ناظر از هر یک از اتاقهای پیاده رو در یک لحظه زمانی حاصل میشود، به دست میآید. لازم به ذکر است که افراد مختلف، ادراکهای متفاوتی از فضاهای سه بعدی که در آن قرار میگیرند، دارند. آنچه از منظر خیابانی توسط استفادهکنندگان درک میشود، توسط طراح شهری نیز قابل مشاهده و ثبت است. با توجه به مطالعات انجام شده در این زمینه میتوان منظر خیابانهای شهری را متشکل از چهار سطح دانست:
سطح جدارههای فعال طبقه همکف: این سطح مهمترین بخش از منظر خیابانی و مفهوم اتاق پیادهرو محسوب میشود، که بیشترین توجه افراد حاضر در فضا را به خود جلب مینماید و به تبع آن واکنشهای رفتاری و فعالیتهای متنوعی را ایجاد میکند. سطح همکف از نظر فیزیکی مانند مرد حمالی است که بیشترین بار را بر دوش دارد. درگیر نمودن شهروندان و ایجاد جذابیت بصری، تاکید بر سلسله مراتب عناصر و ساختمانهای شاخص و نمادین، تامین ملزومات فضای همگانی و غیره از جمله اهداف اولیه این رویکرد محسوب میشود.
سطح آویخته بر فضا: امتداد عمودی سطح جدارههای فعال را میتوان در سطح آویخته بر فضا مشاهده نمود که شامل طبقات فقانی طبقه همکف که از سطح پیادهرو قابل مشاهده هستند، پیش آمدگی ساختمانها، چتر درختان و سایر عناصر کالبدی که به نحوی بر سطح مسیر حرکتی پیاده سایهانداز هستند میباشد. عناصری مانند سایهبانها، رواقها و ستونهای متصل به جداره خیابان نیز در این سطح قرار میگیرند. در شرایط معمول، ادراک این سطح به طور کامل، در حالتی حاصل میشود که ناظر از جداره مورد نظر فاصله مشخصی داشته باشد.
سطح رو به معبر: شامل بخش عمودی فضای سبز، تیر چراغ برق، تابلوها و علائم و جداره سمت مقابل خیابان است. عناصر موجود در این سطح برای مسیر پیادهرو به مثابه ایجاد یک جداره تعریف کننده محسوب میشوند. چیدمان مناسب المانهای عمودی، طراحی منظر طبیعی، توجه به محل قرارگیری علائم به نحوی که نظم فضایی ایجاد کند و از اغتشاشات بصری جلوگیری کند، از اصول طراحی سطح رو به معبر است. فضای سبز شهری رابطه مستقیمی با درک افراد از تنوع، وحدت و جذابیت فضا دارد و علاوه بر ایجاد خرد اقلیم مطلوب، زمینهساز حضور و ماندگاری بیشتر افراد در فضا را فراهم میآورد.
سطح کفسازی: این سطح نیز متشکل از مبلمان شهری نصب شده بر کف پیادهرو، پایه فضای سبز و باغچهها، سطح کفسازی و علائم تعبیه شده بر آن است. راحتی تردد استفاده کنندگان از فضا، بستگی زیادی به کیفیت این سطح دارد. چنانچه عرض مفید پیاده رو واجد کفسازی مناسب و همچنین فاقد ناهمواری و اختلاف سطوح ناگهانی باشد، مورد استقبال شهروندان قرار خواهد گرفت.
علیرغم مطالعات صورت گرفته در این زمینه، همچنان در حوزه اجرایی، نادیده گرفتن کیفیت تجربه افراد از فضاهای شهری خیابانی در فرایند طراحی و ساماندهی این فضاها به صورت امری معمول و پرتکرار درآمده است. این در حالیست که این مسئله باید در رابطه با خیابانهای هویتمند و واجد ارزش تاریخی با دقت نظر بیشتری دنبال شود. از این رو یک تعریف گستردهتر و چند وجهی از مفهوم مردمسالاری در این دیدگاه مورد نیاز است، و این تعریف جدید احتیاج به انعکاس روایتهای چندگانه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی معاصر دارد.
از آنجا که بررسیهای متعددی شان دادهاند که با دیدگاه طراحی شهری احتمالگرا، منظر شهری مطلوب میتواند موجب تشویق افراد به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و اختیاری شهری شود، نیاز به توجه بیش از پیش به این حوزه مطالعاتی ضروری مینماید. از طرف دیگر، بررسی نظاممند و دقیق اجزاء و عناصر منظر بصری خیابانها و ارزیابی کیفی و کمی میزان پاسخگویی آنها به خواستهها و نیازهای استفادهکنندگان، میتواند به عنوان عاملی در جهت جلب رضایت و خشنودی ایشان عمل کند. این موضوع نیز به نوبه خود موجب کنشگری مثبت و موثر هر چه بیشتر شهروندان در فضاهای همگانی از جمله خیابانهای شهری و متعاقبا زمینهساز ارتقاء سرزندگی، حیات و پویایی این گونه فضاها خواهد شد.
منابع
آرنهایم، رودولف (1386). پویه شناسی صور معماری، ترجمه مهرداد قیومی بید هندی، سازمان مطالعات و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
پاکزاد، جهانشاه و بزرگ، حمیده (1393)، الفبای روانشناسی محیط برای طراحان، انتشارات آرمانشهر
رفیعیان، مجتبی و خدایی، زهرا (1388)، بررسی شاخصها و معیارهای موثر بر رضایتمندی شهروندان از فضاهای عمومی شهری، نشریه راهبرد، شماره 53
گل، یان، اسوار، بیگیت (1394). بررسی زندگی فضای عمومی، ترجمه: محمد سعید ایزدی، سمانه محمدی، سمانه خبیری، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، انتشارات اول و آخر.
Crawford, P., Lee, E. & Beatty, M. (2015). Aesthetic Perception of Urban Streetscapes and the Impact of Form-Based Codes and Traditional Zoning Codes on Commercial Signage, Current Urban Studies, Vol. 3, pp. 199- 215.
Embaby, M. (2015). Promoting Cultural Identity along Streetscape Redesign, Case studies in Cairo and Luxor Cities, Egypt, International Journal of Engineering Research & Technology.
Ewing, R. & Clemente, O. (2013). Measuring Urban Design, Metrics for Livable Places, Island Press.
Harvey, C., Aultman, L., Hurley, S. & Troy, A. (2015). Effects of Skeletal Streetscape Design on Perceived Safety, Landscape and Urban Planning, pp. 18- 28.