به نظر میرسد توسعه شهری در ایران با ساز و کاری جهت تسهیل هرچه بهتر حرکت سواره همراه شده است. نهادهای تصمیم گیرنده و مدیران شهری نیز همواره در تلاشند تا در جهت تحقق ایده فوق از یکدیگر پیشی گرفته و مواردی چنین را نمودی بر تدبیر و کفایت خویش در دوران مدیریت قلمداد کنند. تهران به عنوان پایتخت و اولین کلانشهر ایرانی در این شیوه مدیریتی پیشقدم بوده و سایر کلانشهرها نیز در تکراری کورکورانه، برخی با سرعت بیشتر و برخی کمتر به دنبال تهران در حرکتاند. یکی از ابتداییترین پاسخها به ایده تسهیل حرکت سواره، احداث زیرگذرها و روگذرهاست. زیرگذرها و روگذرهایی با حاکمیت و ترجیح سواره که در دل بافت فرهنگی یک شهر قد علم میکنند. چه بسیار معابر روگذر سواره که خط آسمان شهری را نابود کرده، انسانهای آن شهر را به زیر کشیده و به تاریخ و فرهنگ آن شهر کج دهنی کردند. روگذرهایی که فارغ از آلودگی بصری، آلودگیهای صوتی و زیستمحیطی را تشدید کرده و آرامش را از مردم شهر گرفتند. بر روی خاطرات شهر پا گذاشته، در مقابل مسیری سریع به همراه فضای پارک مناسب در سطح زیرین خود در زمان توقف به هر اهدا کردند. شاید بتوان از این اقدام چنین تعبیر کرد که مخاطبین شهر از انسانها به خودروها تغییر ماهیت دادهاند؛ زمانی انسان در شهر حرکت و با همنوع خود معاشرت میکرد و زمانی را با توقف میآسود و مهمتر اینکه زندگی در شهر جریان داشت. در نمونه جایگزین مفهوم زندگی نیز تغییر شکل یافته و ازدحام و شلوغی مؤید آن شده است.
اگرچه نمیتوان فلسفه وجودی زیرساختهایی اینچنین را انکار نمود و به یقین برای ورود هر نوع تکنولوژی، مطالباتی جهت زیر ساختهای آنها وجود داشته و ضروری میباشد. اما نکته بر سر بایدها و نبایدهاست. نکته بر سر جانمایی صحیح ساختهایی از این دست است. و در نهایت مدیرانی که نقش کلیدی این داستان را بازیگردانی کرده و میکنند. تصمیمات نسنجیده که به یقین بیرون از اتاق فکر شهری گرفته میشوند، برای شهر تاوانهای سنگینی به همراه خواهند داشت. یکی از همین تاوانهایی که به شهر تحمیل خواهد شد، گسترش نقاط سیاه شهری است. نقاط سیاه شهری، فضایی از شهر خواهند بود که جریان صحیح زندگی در آنها مختل شده و ماحصل چنین اقدامات مشابه میباشند. اماکن فراموش شده شهر که فرصت و مأمنی میشوند برای انسانهای آسیبپذیر در شهر. گروههایی که به دلیل داشتن سرعتی به مراتب پایینتر از سرعت حرکت و تغییرات شهری بوده و به مرور از دسته شهروندی طرد شدهاند. به نظر میرسد رضایت این گروه در تصمیمات مدیریت شهری جایی ندارد. قطعا مدیران هوشمند کسانی خواهند بود که با تصمیماتی مناسب و دقیق بتوانند سرمایههای بیشتری جذب کنند. سرمایههایی برای تامین بودجه برای اقدامات بالا. تصمیماتی به قیمت فروش تاریخ یک شهر، زمین آن و گهگاهی آسمان آن. حتی زمانهایی این حجم از فروش و جذب سرمایه چنان لذتبخش میشود که حتی منطق احداث این ابرسازههای شهری نیز فراموش میشود. به طور مثال تقاطع یکی از خیابانهای شهری مملو از خاطرات، با طرح مساله حل ترافیک و تسهیل حرکت سریع سواره به روگذری عظیمالجثه تغییر چهره یافته و از آن طرف برای تامین اعتبار لازم جهت این اقدام با فروش تراکم پلاکهای همان خیابان و صدور بی حساب و کتاب مجوزهای تجاری یک گره ترافیکی درخور توجه مدیران به وجود میآید و بهانهای میشود برای تصمیمات کلیدی و اقدامات حیاتی آتی. اقداماتی نظیر دو، سه و چند طبقه کردن خیابان.
و اما همان شهروندی که سرعت حرکت پایینی داشت؛ از دسته شهروندان طرد شد؛ دست بر قضا خانه پدریاش نیز مانعی بر سر راه توسعه شهری به حساب آمده و محکوم به تخریب است. در شهر پولدارها و سرمایهدارها جایگاهی هم ندارد. کار درست و حسابی هم ندارد. قطعا پول هم نخواهد داشت. به گذشته و خاطراتش در شهر هم که میاندیشد، برایش دلخوشیای باقی نمانده است. آسیبپذیر است. طعمه میشود؛ طعمه سرمایهدارها و پولپرستانی در شهر که برای پرکردن جیبشان و هرچه سریعتر راندن در شهر در حال توسعه به هیچ چیز و هیچ کس روا نمیکنند. انسان رها شده در شهرکه برایش نه راهی باقی مانده و نه جایی برای دمی آسودن، به دنبال سرپناه خواهد گشت. سرپناهی در دل شهر، زیر پلهای عظیم، سرپناهی از جنس همین نقاط سیاه شهری. نقاطی که در اولویتهای بعدی مدیران شهری هستند و هرنوع تصمیمگیری در موردشان به فردا و فرداها موکول میشود. مسکنی از جنس زاغه و در دل شهر، فضایی مناسب برای ساعاتی دراز کشیدن در شب از جنس کارتنخوابی. انسان رها شده در شهر، اسکان یافته در این نقاط برای انتقام گرفتن از شهری که دیگر هیچ تعلق خاطری به آن ندارد، بزهکاری میکند؛ به خود و دیگران آسیب میزند؛ و در نهایت مخل آسایش همین شهر خواهد شد. اگرچه سایر دستههای اجتماعی و حتی همان گروههای سرمایهدار نیز زمانهایی که قصد انجام اقداماتی تخریبی داشته باشند نیز از فرصت استفاده کرده و فرصت استفاده از این بستر به وجود آمده را غنیمت میشمارند. بنابراین در نهایت این مدیرانند که پیروز خواهند بود. اگرچه پیروزی ظاهری و کوتاه مدت باشد. مهم تبلیغ اقدامات عمرانی برای امروز است و قضاوت اثرات مخرب و نابود کننده نیز بماند برای فردا.