و اینک خیابان کریم خان زند شیراز، و دیوارها و دريچه ها، آن دهان های حرّاف و روایتگری که صادقانه به وصف هر آنچه که بر آن ها گذشته است، می پردازند:
[در ميانه گذر پياده، مرد سالخورده، رهگذر]
– این ساختمان ها حافظه دارند، هان… باور نمی کنی؟ آخ که جوانی م اینجا مانده… میان همین آجرها (پیرمرد دست می کشد به آجرهای زمخت و شکسته عمارت قاجاری). زمستان ها خوب کیفمان کوک بود، دقیقا همین جایی که الان شما ایستاده ای (اشاره می کند به سر چهار راه زند) «مشتی لبویی» با گاری اش اتراق می کرد… آااای لبو، لبو دارم… لبوی داغ و شیرین… ما می ایستادیم دور تا دور حلب آتش مشتی، دست هامان را یکی یکی گرم می کردیم، کاسه های لبو را دست به دست می کردیم. بعد یکی مان «میر پنجه» را صدا می کرد که همیشه خدا اینجا پلاس بود. میر می آمد با سه تارش، سور و ساتی راه می انداختیم. میر میزد زیر آواز و با آن صدای گرفته خراش دارش یکدفعه بلند می خواند که: «دل هوسِ، دل هوسِ سزه و صحرا ندارد»… و ما می گفتیم: «ندارد!»… می خواند: «میل به گل، میل به گلگشت و تماشا ندارد»، و ما می گفتیم: «ندارد!»… عکاسخانه کیوان با آن عکس های سیاه و سفید از یاد رفته اش، سینماها و کل انداختن آپاراتچی ها، دفتر روزنامه اطلاعات، صف های طولانی سینما در اولین شب روی پرده رفتن فیلم های جدید، گشت و گذار اعیان ها در پاساژ سینما مترو با اجناس مد روزش… و اعلامیه های پشت سر هم «تا اطلاع ثانوی تعطیل است»… عکسی قديمي از کیف پولش در می آورد، چند جوان بشاش ژست گرفته مقابل سینما بهمن با بازیگر محبوب در میان شان، پشت عكس را مي خوانم: منوچهر، علي، بهرام و محسن، خردادماه 1352…
[نشسته بر پلكان ورودي خانه قديمي، پيرزن، صاحبخانه]
– نزدیک بیا دختر جان، گوش کن! مي شنوي؟ چه خوب نام تک تک رهگذران را به خاطر دارد (سر می گذارد بر دیوار دود زده و چشمانش را روی هم می گذارد). زنده باد و مرده بادها، دیوارنویسی ها، اعلامیه ها… یادم نمی رود آن زن چادری که فقط یک چشمش پیدا بود اینجا روی زمین می نشست، بقچه بندیش را جلوی پاش می گذاشت و بچه اش را روی آن می نشاند. ساعت ها منتظر می شد بلکه رهگذری سکه ای یک قرانی کف دستش بگذارد تا دعای خیرش را بدرقه اش کند… پیرمردهایی که یک پا را به دیوار می زدند و در حالی که چشم به جمعیت در حال گذر داشتند، سیگار دود می کردند… آن روزها تا معرکه گیری می آمد و بساطش را پهن می کرد، مردم فوج فوج گرد می آمدند، با هنرنمایی او کف می زدند و سوت می کشیدند، چه خوب می دانست هنرش کجا بیشتر خریدار دارد… طعم بی نظیر ساندویچ های «بومی دیک» که پیش از سینما رفتن می خریدیم هنوز در خاطرم مانده، بعد هم سلانه سلانه می رفتیم به طرف سینما آریانا که حالا خيلي وقت است كه بسته است و سکه های شانس را می دیدیم که مرتب در هوا چرخ می خوردند. آخر شب ها روی پله ها یله می دادیم و با نگاه مان آوازه خون های دوره گرد را دنبال می کردیم، یادش به خیر چطور صدای سوز آکاردئون را درمی آوردند!
[لم داده بر نيمكت حاشيه مسير، مرد ميانسال، مغازه دار]
– … آهسته به یاد می آورم، صدا، رنگ، نور، روشنی. آهسته به یاد می آورم، شادی های کوچک، جمع های دوستانه، پاتوق های سر چهار راه. به یاد می آورم، قهقهه ها، بلند بلند حرف زدن، به یاد می آورم، نوارهای یه مرد فرهاد در دستان دستفروش پیر، سنگ صبور چوبک، نوشته های احمد کسروی، سال های بی قرار، سلاخ خانه شماره پنج و کتاب های دست چندم، پهن شده در حاشیه گذر. به یاد می آورم، پیاده روهای مرطوب مقابل ساندویچ فروشى موسيو، سوت بلند پاسبان بر سر چهار راه زند و چراغ های همیشه سبز، چایخانه زهوار در رفته، به یاد می آورم… حیف و صد حیف که آن روزها در چشم به هم زدنی گذشتند و با رفتن شان ما را از درون تهی کردند. کجاست آن تقویم فروش دوره گرد که جار میزد تقویم سال خوب آورده ام! و چه ساده خنده بر لب رهگذران می آورد. کجا هستند تراکت هایی که بی هوا در جیب هایمان می چپاندند و اضطراب و هیجان و دودلی ما بین خواندن و نخواندن شان؟ کجا رفتند گذشته هامان؟ کجا رفتیم ما؟
***
داستان خيابان كريم خان، داستان ديروز و امروز نيست، داستان اصيل، پرمايه و تمام ناشدني مردمان اولين تجربه هاي شهروندي مدرن و واپسين روياها و خاطره هاست.
براي احترام به انسان، براي حس حضور، براي جمع هاي اتفاقي، براي آشنايي هاي تازه، براي عاشقانه هاي بي مقدمه، براي ايجاد دلبستگي، براي رفاقت هاي ابدي، براي آنكه بگويي: من نيز ديده شدم، من…
براي پياده بودن، براي پرسه زني هاي گاه و بي گاه، براي شب هاي ناپيدا، براي ميل به تغيير، براي روشنگري يا تظاهر به آن، براي احساس مالكيت جمعي، براي آنكه بگويي: كافه من، خيابان من، شهر من…
براي جواني، براي روزهاي گم، براي روزهاي بيكاري، براي داشتن بهانه، براي خوش و بش هاي بي دليل، براي بحث و جدل هاي داغ، براي آنكه در روزهايي كه احتمالا! خواهند آمد روي نيمكت سيماني باران خورده بنشيني و بگويي: يادش به خير…
***
آنچه در ابتداي این نوشتار آمد، بريده اي است از روایت های پردازش شده پرسش شوندگان شامل کنشگران فضا، کسبه و شاغلین خيابان زند، که بیش از ٤ دهه است که به صورت مداوم و یا متناوب، موقت یا ثابت از این فضا استفاده می کنند. هدف از بيان اين روايت ها، کشف کانال های فعل و انفعالات و اتصالات و روابط احساسی کنشگران با خیابان و شناسایی تکیه گاه هاي عاطفي و نقاط ثقل معنایی آن به مثابه يك «فضای شناسنامه دار» است. ناگفته نماند كه گذری بر این خاطرات، حق دینی است نسبت به این خیابان، در و دیوار و کوچه ها و مردمان پاک و بی آلایش آن.
مي توان گفت که اهمیت خیابان کریم خان زند به مثابه نمونه ای قابل مطالعه از فضای خیابان معاصر در شهری ایرانی به چند مشخصه اصلی و ساختاری آن باز می گردد. تحولات شهری پس از قاجاریه در شیراز، مصادف بوده است با از میان رفتن مرز منطبق بر باروهای شیراز قدیم، و گسترش آن رو به پیرامون. این گسترش به ویژه از جانب باختر و در راستای متعامد بر ساختار تاریخی شهر، و هم امتداد محور باغ های دوران صفوی شهر، نمایانی بارزتری داشته است. روند تکوین این بخش نوظهور که در بازخوانی سیر دگرگونی شهر، بافت میانی شیراز (بافت میانی: دوره اول و دوم پهلوی تا اواخر دهه 50 (ندیم، 1394)) را معنا می نماید، به نحوی است که می توان در آن روند تثبیت اسلوب شهرسازی دوران پهلوی اول را به صورت طیفی تکاملی شاهد بود (شمس و دیگران، 1398).
در حدفاصل سال های 1304 – 1335 بود كه ترکیبی از احداث معابر جدید و استقرار کاربری های نوظهور، شکل گیری بناهای مورد نیاز حکومت و احداث محورهای ارتباطی، گسیختگی در بافت قدیم شهر با احداث خیابان زند باریک و خیابان لطفعلی خان زند، توسعه به سمت غرب با احداث خیابان های توحید، قاآنی، سعدی و رودکی شکل گرفت. علاوه بر این سازمان ها و اداره ها، سازمان های دیگری مانند آموزش و پرورش، دبیرستان، شهرداری، هتل، بیمارستان، مسافربری و غیره نیز احداث شدند که به جز بیمارستان و مسافربری سایر باها درون بافت شکل گرفت (نیک کار و دیگران، 1399). چنين عملكردهايي كه در پاسخگويي به نياز روز شهروندان بود، روح زمانه منحصربفردي را به كالبد تا پيش از اين سنتي فضاهاي همگاني القاء نمود. خيابان كريم خان زند شيراز، به عنوان سردمدار خيابان هاي سبك نوظهور، از زمان احداث تا كنون به عنوان يكي از جريان هاي شرياني فعاليتي و كالبدي مطرح است. اين خيابان هم اکنون در حد فاصل ميدان وليعصر تا ميدان نمازي واقع شده است و شامل خيابان زند باریک: از ميدان وليعصر تا ميدان شهدا (دروازه شاه سابق) و بلوار زند: از ميدان شهدا تا ميدان نمازي است. ميدان شهدا چهارراه زند، ميدان امام حسين (فلکه حوض سابق) و میدان نمازی، گرههاي عمده ترافيكي و از فضاهاي شاخص شهري هستند که در این مسير واقع شدهاند.
خيابان كريم خان زند، از فضاهاي شهري عمده شيراز كه دربردارنده طيف گسترده اي از بناهاي دوره هاي مختلف تاريخي است و خود به تنهايي مي تواند روايتگر سير تكوين عصر تحولات بي وقفه شهري باشد، همواره از ابتدا فضايي واجد کیفیت های پويايي، سرزندگی و گوناگونی عملکردی بوده است؛ چنانکه حضورپذيري و حس خوش آمدگويي آن به اقشار مختلف شهري، غير شهري و حتي گردشگران از طريق فعاليتهاي مختلف تجاري، اداري، تفريحي و حتي اجتماعي و سياسي بسياري زبانزد همگان بوده و هست. توجه به بارزه مندي هاي اين خيابان و تلاش در جهت ساماندهي سيما و منظر آن سابقه اي نسبتا طولاني دارد. قسمتهايي از بدنه اطراف خيابان در محدوده 250 متری از ميدان شهرداري، در طرح تفصيلي، با عنوان «بدنه شهري، نشانهها» ذكر شده است و به علت واقع شدن در مرز بافت قديم شهر و دروازه باغشاه سابق، طراحي ويژه براي آن در نظر گرفته شده است. از طرفي از آنجا كه خيابان زند از يك طرف به بافت تاريخي و فضاهاي جلب توريسم ميرسد، يكي از مسيرهاي اصلي حركت توريست ميباشد. به طور کلی نقش عملکردی خیابان کریم خان زند طرح تفصیلی، محور پیاده گردشگری، محور خدمات شهری، به عنوان کانون عملکردی و بصری است (صادقی و شمس، ١٣٩٧). با توجه به آنكه اين فضاي واجد ارزش، محل تقاطع و انباشت خاطرات جمعي شهروندان است و حضور پر رنگي در اذهان عمومي ارد، ضروري است كه هر چه مصمم تر و اصولي تر، نسبت به بازشناسي ارزش هاي پيدا و پنهان و احياء آن ها گام برداشت. (باشد كه مورد قبول روح بزرگ و سخاوتمند اين خيابان قرار گيرد!)
*** این نوشتار مستخرج از پژوهش در دست انجام نگارنده در واحد درسی روش های کمی و کیفی پیشرفته در شهرسازي زیر نظر استاد مربوطه جناب آقای دکتر مجتبی رفیعیان است.
مآخذ:
– شمس، ف، شعله، م، لطفي، س، سلطاني، ع. ١٣٩٨، بازخواني مولفه هاى موثر بر ادراك جداره هاي فعال در طراحي منظر خياباني، مطالعه موردي بافت مياني شهر شيراز، خيابان خيام، انجمن علمي معماري و شهرسازي ايران.
– صادقي، ع، شمس، ف. ١٣٩٧، ارائه راهبردهاي نورپردازي فضاهاي عمومي شهري با استفاده از مدل سوات و ماتريس برنامه ريزي كمي، مورد پژوهي: خيابان كريم خان زند شيراز، دانش شهرسازي.
– نديم، م. ١٣٩٤، خيابان كريم خان زند شيراز، همراه با بررسي تاريخي- اجتماعي محله پشت استانداري، انتشارات اميد دانا.
– نيك كار، م، صادقي، ع، شمس، ف. ١٣٩٩، تحليل تاثير احداث زيرگذر خيابان كريم خان زند شيراز به عنوان پروژه محرك توسعه بر ادراك شهروندان از كيفيت هاي محيطي، انجمن معماري و شهرسازي ايران.