نزديكتر كه ميآمدي، نفسش بوي سوختگي ميداد، لبهايش از جنس خاموشي بود، اما چشمها، آن چشمهاي پر از
بازارشهر چیست و چه نیازها و فرصت هایی در پیش روی ما قرار دارد؟ همواره در طول تاریخ بازارها و بازارچه های عمومی
نزديكتر كه ميآمدي، نفسش بوي سوختگي ميداد، لبهايش از جنس خاموشي بود، اما چشمها، آن چشمهاي پر از
بازارشهر چیست و چه نیازها و فرصت هایی در پیش روی ما قرار دارد؟ همواره در طول تاریخ بازارها و بازارچه های عمومی