پاییز سال 1397 مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا داشتم در نقد پروژه ” پلازای ولیعصر” که هسته سخت نقد به عدم مفهوم سازی و داشتن رویکردی مشخص در شکل گیری فضاهای عمومی شهری در بدنه مدیریت شهری می پرداخت. شاید نقد هایی از این جنس سبب گردید شورای شهر تهران واژه ایرانی ” میدانگاه ” را در دستور کار خود قرار دهد. تغییری که به لحاظ شکلی یک حرکت رو به جلوست ولی باید در محتوای فضاهایی که به نام میدانگاه در حال شکل گیری است، تامل و درنگی عمیق با توجه به شرایط فضای عمومی شهری معاصر تهران مبتنی بر فرهنگ شهری تهران داشت.
به گزارش ایسنا، چندی پیش رییس کمیته معماری شورای شهر تهران در یکی از جلسات شورای شهر گفته بود که توسعه پلازاهای شهر تهران چندان در لایحه برنامه پنج ساله سوم شهرداری تهران مورد توجه قرار نگرفته است و جای خالی پلازاهای شهری در این لایحه احساس میشود.
با وجود اینکه این روزها مجددا بحث احداث پلازا در شهر تهران و لزوم آن مطرح شده اما یک کارشناس شهری معتقد است که استفاده از واژه پلازا به صورت ناآگاهانه بوده، زیرا معادل فارسی پلازا در فرهنگ ایرانی همان “میدان” و “میدانچه” است و آنچه باید بیشتر به آن توجه شود احداث میدان به جای فلکه است.
احسان رنجبر-عضو هیئت علمی گروه شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس تهران در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه واژه پلازا در ادبیات شهرداری تهران از زمان پروژه میدان ولیعصر به صورت جدی سر زبانها افتاد، اظهارکرد: استفاده از واژه پلازا در این پروژه به صورت ناآگاهانه انجام شد چرا که معادل فارسی پلازا در فرهنگ ایرانی همان “میدان” و “میدانچه” است. در نتیجه محصول شکل گرفته در میدان ولیعصر نه پلازای غربی است نه میدانچه ایرانی. کلمه پلازا ریشه اسپانیایی دارد و مکانی است برای جمع شدن، گردهمایی، دیدارهای روزمره و تعاملات اجتماعی که ماهیت این فضا سکون است یعنی جایی برای درنگ و نشستن.
وی ادامه داد: هر فرهنگی در دنیا نیز اصطلاح خاص خود برای این چنین فضاهایی دارد؛ به طوریکه در ایران، کشوری چند فرهنگی، شهرهای مختلف واژههای خاصی همچون لرد در (یزد) و فتاحه در (کاشان) دارند که گونههایی از پلازا یا میدان هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت خیابان و میدان به عنوان مهمترین فضاهای شهری مطرح هستند و بهتر است نهادهای مدیریت شهری در استفاده از واژهها و مفاهیم آنها دقت بیشتری به خرج دهند.
این عضو هیات علمی دانشگاه، پیدایش پلازا را همزمان با نخستین دورههای تاریخ شهرنشینی دانست و گفت: نمونههای مرجع و شاخص پلازاهای اروپایی در قرون وسطی شکل گرفته و بعد از آن در دورههای بعدی چون رنسانس و …تکامل یافته است و بنا بر ادبیات و فرهنگ آن شهر ، نامی بر روی آن گذاشته شد؛ به طوری که در اسپانیا پلازا، در ایتالیا پیازا و در ادبیات ما نیز میدان و میدانچه است و از مصادیق شاخص این فضاها در سه کشور ایران، ایتالیا و اسپانیا میتوان به پیازا کامپو در سیه نا ایتالیا (Piazza del Campo )، پلازا مایور در مادرید اسپانیا(Plaza Mayor) و میدان نقش جهان در ایران اشاره کرد.
«نقشجهان» بهترین نمونه میدان در کشور
عضو هیات علمی گروه شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس تهران در ادامه صحبتهایش به مفهوم میدان و استفاده نادرست از واژه میدان در شهرهای ایران اشاره کرد و گفت: آنچه که “فلکه” نام دارد و محل تقاطع چند خیابان بوده و غلبه حرکت خودرو در آن است، از آن با نام میدان یاد میشود. در حالی که باید گفت آنها میدان نیستند بلکه تنها فلکه هستند. البته در شهرهای جنوب ایران خصوصا در شهر شیراز از همان اسم فلکه استفاده شده است. در حقیقت میتوان گفت این استفاده نادرست از واژه میدان در برخی فضاها، سبب به فراموشی سپردن مفهوم اصیل میدان شده است.
وی تصریح کرد: میدان فضایی است که غلبه حرکت در آن غلبه پیاده باشد، البته ممکن است بخشی از آن به سواره یا به عبارت دیگر حمل و نقل عمومی اختصاص یابد؛ اما بیشتر حضور پیاده به چشم می خورد. از طرفی میدان محلی برای سکون، تعاملات اجتماعی، دیدارهای روزمره و چهره به چهره است که کاربری های مختلف، تجاری، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و آیینی حول آن قرار گرفته و پاسخگوی نیازهای روزمره مردم است. با این نگاه به میدان، عالی ترین نمونه میدان در کشور میدان نقش جهان اصفهان است که نماد و نشان شهر ایرانی در دنیای معاصر است.
رنجبر در پاسخ به این سوال که اساسا چه فضاهایی برای احداث میدان مناسب است؟ گفت: میدانها گونههای مختلفی دارند، برخی میادین میتوانند در کنار ساختمانهای مهم با کارکردهای مختلف فرهنگی، اقتصادی و … شکل گیرند؛ زیرا فضای باز مختص به پیادهرو در کنار این ساختمان محل مناسبی برای شکلگیری میدان است. به طور مثال محوطه باز روبروی تئاتر شهر به دلیل وجود جریان زندگی اجتماعی روزمره، قرارگرفتن در تقاطع مسیرهای اصلی حرکتی، سکوهایی برای نشستن و اجرای نمایش های خیابانی نمونه خوبی برای درک درست مفهوم میدان و میدانچه در کلانشهری همچون تهران است. این فضا را میتوان “میدانچه تئاتر شهر” نامید که حول یک بنای فرهنگی کل گرفته است.
به گفته وی، میدانها میتوانند در اطراف بناهای تجاری شکل بگیرند؛ به طوری که در ورودی بازارها در سابقه شهرهای ایرانی میدان و میدانچههایی شکل گرفته است. همچنین در دوره معاصر مجتمعهای تجاری مانند مگامالها نیز میتوانند در ورودی خود یا محوطه اطراف خود نیز این فضا را داشته باشند که نمونه قابل درک آن مجتمع تجاری ارگ در تجریش با ایجاد فضای وسیع آمفی تئاتر سرباز است. این درحالی است که عمده مالها در تهران که بدون برنامه همچون قارچ در گوشههای مختلف تهران جوانه می زنند، اساسا توجهی به فضای باز ورودی خود ندارند.
رنجبر افزود: با وجود اینکه گفته میشود مگامالها و مجتمعهای تجاری ظرفیت این را دارند که در اطراف و محوطه هایشان میدان ایجاد شود، اما بعضا دیده می شود با گسترش این فضاها حتی یک متر هم به پیاده رو اضافه نمی شود. به طور مثال در میدان صنعت با وجود ساخت مجتمعهای تجاری متعدد اما به پیادهروها ذرهای فضا اضافه نشده و لازم است شهرداریها قوانین ویژهای در نحوه ارتباط این مجتمعها و فضای باز تدوین کنند.
این کارشناس شهری در ادامه اذعان کرد: میدانها گونههای متنوعی دارند و میتوانند در مکانهایی با ماهیت حمل و نقل مثل ورودی ایستگاههای راه آهن و متروها، ورودی مجتمعهای مسکونی، در کنار خیابانها جهت مکث، استراحت و … شکل بگیرند. در واقع هر جا بتوانیم امکان مکث و نشستن در یک فضای مختص عابران پیاده را فراهم کنیم گونهای از میدان را میتوان ایجاد کرد. حتی اگر این فضا از لحاظ مساحت کوچک باشد میتوان آنها را “فضاهای شهری کوچک” و تعبیری از “میدانچهها” دانست.
با وجود اینکه گفته میشود مگامالها و مجتمعهای تجاری ظرفیت این را دارند که در اطراف و محوطه هایشان میدان ایجاد شود اما بعضا دیده می شود با گسترش این فضاها حتی یک متر هم به پیاده رو اضافه نمی شود. به طور مثال در میدان صنعت با وجود ساخت مجتمعهای تجاری متعدد اما به پیادهروها ذرهای فضا اضافه نشده و لازم است شهرداری ها قوانین ویژه در نحوه ارتباط این مجتمع ها و فضای باز تدوین کنند.
پارکهای کوچک و محلهای را میتوان در ترکیب با مفهوم میدان ایجاد کرد
رنجبر در بخش دیگری از صحبتهایش به ترکیب مفهوم میدان و پارک اشاره کرد و گفت: ترکیب پارکهای کوچک کنار خیابانهای اصلی با مفهوم میدان، الگوی مناسبی برای وضعیت امروز تهران است. به عنوان مثال پارک بهار شیراز در محدوده هفت تیر تهران نمونه خوبی از این ترکیب بوده که از دید من ” میدانچه بهار شیراز” است؛ زیرا در این فضا پیاده رو بزرگتر شده و علاوه بر حضور مردم محله برای دیدارهای روزانه و گفتگو و بازی بچهها، در این میدانچه میتوان مشاهده کرد که گروهی برای بازی شطرنج و تخته نرد، تاکسیرانان برای صرف ناهار در ظهر و رهگذران نیز برای توقف واستراحت در این فضا حضور یافته و وقت میگذرانند. به همین دلیل میتوان گفت پارکهای کوچک کنار خیابانهای اصلی و پیاده روها ظرفیت این را دارند که تبدیل به پلازا یا میدان فعال شوند.
کارکرد فضای به اصطلاح پلازای ولیعصر، انتظار برای جابجایی است
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در پاسخ به این سوال که آیا پلازای ولیعصر کارکرد یک پلازا را دارد و به هدف اصلی خود که تبدیل شدن به فضای فرهنگی بوده رسیده است یا خیر؟ اظهار کرد: باید از هر فضایی انتظاری متناسب با ماهیت آن را داشت. آن چیزی که از این فضا انتظار میرود گذر و جابجایی است. چرا که میدان ولیعصر (بخوانیم فلکه ولیعصر) در دهههای اخیر یکی از محلهای اصلی برای رسیدن به دیگر نقاط تهران بوده و فضای “ایوان انتظار” نیز به واسطه عبور مسیر مترو شکل گرفته است. یعنی اساسا شکل گیری این فضا ماهیت حرکت و جابجایی دارد. محلی که بتوانید منتظر دوستتان برای رفتن به جای دیگری باشید یا اندکی به صورت موقت استراحت کنید. اما اگربخواهیم مفاهیم آیینی را به این فضا متصل کرده و نام آن را ایوان انتظار بگذاریم در صورتی که کارکردی متناسب با عنوانش نداشته باشد، بی فایده است. به عبارت دیگر کارکرد پلازا ، ایوانانتظار در حد همان رفت و آمد است ونباید توقعی فراتر از آن داشت.
به گفته این کارشناس شهری این پروژه به وضوح نشان دهنده عدم درک درست از مفهوم پلازا و میدان بوده و متاسفانه این آفت بزرگی است که گریبانگیر مدیریت شهری ایران معاصر است. گونهای از سطحی کردن مفاهیم در پروژههای امروز تهران به چشم می خورد که نمونه دیگر آن پیاده راه 17 شهریور است. چالش این پروژهها زمانی آشکارتر میشود که متولیان تلاش داشته اند مفاهیم مذهبی را به این پروژهها پیوند بزنند.
باید در مفاهیم به ویژه در ذهن مدیران شهری بازنگری شود
رنجبر در ادامه صحبتهایش با اشاره به اینکه باید بازگشتی دوباره به مفهوم میدان داشته باشیم و عموم مردم جامعه نیز به درک مشترک از مفهوم واقعی میدان برسند، گفت: تاریخچه میدان در ایران مربوط به زمانهای کهن است، اگر شاهنامه فردوسی را به عنوان یکی از روایتگرهای تاریخی زندگی درایران بدانیم، میدان جزو کلماتی است که از دوران باستان در این کتاب تکرار شده و واژهای ایرانی است. این واژه در دوره معاصر نیازمند یک بازتعریف و بازشناخت است. در حقیقت باید به مفهوم وکارکرد درست هر واژه برسیم، چرا که استفاده نادرست از واژهها مفاهیم را دگرگون می کند.
به گفته این کارشناس شهری، آن چیزی که امروز از آن به عنوان میدان در کشور یاد می شود به جز موارد محدود، فلکههایی برای عبور ماشینها است و این نشان میدهد که هنوز مفهوم میدان برای عموم جامعه ما ناشناخته است؛ اما اگر یک درک عمومی مشترک از یک فضای شهری ایجاد شود تقاضا برای ایجاد آن نیز بالا می رود. لذا برای شکل گیری بیشتر این فضاها در تهران ابتدا باید نهاد مدیریت شهری (در همه سطوح) به درک روشن رسیده و جهت آگاهی بخشی به شهروندان در ارتباط با کارکرد میدان تلاش کند. به عبارت دیگر در شهری همچون تهران که پر از ماشین و آلودگی است در صورت رسیدن به یک تفاهم مشترک عمومی میتوان به میدانها و میدانچههای با کیفیت رسید؛ چرا که این فضاها، فضاهایی اجتماعی هستند و در مشارکت نظری و عملی مردم شکل میگیرند.