- مقدمه
چندی پیش یادداشتی با عنوان «درباره شعار پوچ رای به متخصصین شهری» در فرارو منتشر گردید، که در ارتباط با آن و مهمتر از آن، اصل موضوع رأی یا عدم رأی به متخصصین شهری در انتخابات شورای شهر نکاتی قابل تأمل است (که خوشبختانه یا متأسفانه در فضای داغ بحثهای ذیل انتخاب ریاست جمهوری همچنان مغفول مانده است). هرچه مقاله مذکور را مطالعه کردم «پوچی»، «بی معنایی» یا «راهزن حقیقت» بودن پویش و شعار رأی به متخصصین شهری برایم محرز نشد. از سوی دیگر مخاطبان محترم، این یادداشت را به مثابه جدالی میان متخصصان برخی رشتههای دانشگاهی ننگرند و بحث را در فضایی جدیتر و از دریچهای بزرگتر مورد نظر قرار دهند.
- بعد از مقدمه
درباره شعار «رأی به متخصصین شهری» و به تبع آن نقد مقاله فوق توجه به دو نکته ضرورت دارد:
نخست: متخصصان شهری، خیابانکش و خانهساز نیستند.
نگارنده مقاله فوقالذکر در پاسخ به این سوال که «متخصصین شهری دقیقا چه کسانی هستند؟»، ابتدا به دانشآموختگان عمران و سپس معماری اشاره میکنند و توجهی به اصلیترین رشته و حرفه شهری یعنی شهرسازی(برنامه ریزی، مدیریت و طراحی شهری)، به عنوان حوزهای با چندین دهه قدمت در دنیا که روز به روز بر اهمیت و نقش آفرینی آن افزوده میشود، ندارند؛ چه اینکه شهرسازی دقیقا برای پاسخ به همان سوال، در دنیا متولد شده و سعی در ایجاد تخصصی میانرشته ای برآمده از همه حوزههای مرتبط با شهر از قبیل معماری، جغرافیا، علوم اجتماعی، اقتصاد، مدیریت، عمران و غیره، ولی ورای همهی آنها داشته است.
از سوی دیگر تعبیر متخصصان شهری به «خیابانکش» و «خانهساز» برآمده از درکی ناتمام، سطحی و واپسگرا از موضوع است. حال آنکه نه خیابان کشیدن و نه خانه ساختن نمیتواند بدون توجه به بستر پیچیده شهری پیرامون خود صورت بگیرد. هسته اصلی شهرسازی هماهنگکردن و مدیریت روابط اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و سیاسی موجود در یک شهر است، که عموما به طرحها و برنامههای شهری میانجامد. بنابراین تلقی از شهرسازی و برنامه ریزی شهری به «چینش خلاقانه مجموعه ای از اشیاء» درکی سطحی را از موضوع به دست میدهد.
متخصصان شهری، حداقل در ساحت نظر، تهیهکنندگان و متولیان طرحهایی نخبهگرا، کالبدمحور و خشک نیستند، بلکه کنشگرانی فعال در فضای اجتماعی متکثری هستند که وظیفهشان تسهیل مناسبات گوناگون میان گروههای مختلف جامعه شهری با منافع متنوع و حتی متنافر در چارچوب طرحهایی با مقیاسهای متنوع، از سیاستگذاری و تصمیمسازی تا طراحی و اقدام اجرایی است؛ مهمی که در مراحل تهیه، اجرا و ارزیابی، حداکثر مشارکت واقعی مردم را در خود تضمین نماید و ترسیمگر کیفیات انسانی بهتری برای زندگی شهری در متن فضاهای آن در آینده باشد. بنابراین تخصصهای شهری در دل امر سیاسی و امر اجتماعی معنا مییابد و به آن میانجامد، پس حتما فراتر از خیابان کشی، ساختمان سازی و چینش خلاقانه اشیاء است.
دوم: شعار «رأی به متخصصین شهری» تمامیتخواهی نیست.
شکی نیست که برای اداره بهتر شهر به انتخابات نیازمند هستیم. در بسیاری از کشورهای پیشرفته حتی شهرداران(با وظایفی بسیار بیشتر از شهرداران ایران) نیز توسط مردم برگزیده میشوند. متخصصین شهری در تبیین ضرورت انتخابات برای اداره شهر عاجز نیستند، اتفاقا آنها سالهاست که به دنبال دموکراتیزهتر کردن نظام اداره شهرها (خصوصا در ایران) هستند. نکته مهم در این میان اینکه هیچ عقل سلیمی ادعا نمیکند تمام اعضای شوراهای شهر باید از متخصصین شهری انتخاب شوند. بلکه ادعا این است که لازم است حداقلی از آنان در شورا حضور داشته باشند، گزارهی فوق نیز بر این واقعیت بنا شده که متخصصین شهری، بر حسب سابقه تحصیلی و تجربه اجرایی، طبیعتا درک دقیقتر و جامعتری از شهر و مسائل آن(همانی که در مقاله مذکور بدان اشاره شده) دارند، درکی که دقیقا نیازمند اشراف تاریخی بر گذشته شهر و شهرسازی در ایران و جهان و داشتن نگاهی آیندهگرا برای حل تدریجی مسائل آن برآمده از روشهای متناسب و کارآمد است. شهر تنها ساخته بشر است که خود و مسائلش نه یک شبه ایجاد میشوند و نه یک شبه میتوان نابسامانیهای آن را حل کرد. مروری بر عملکرد شوراهای اسلامی شهر در ایران نشان میدهد در بسیاری از موارد نبود همین درک جامع و دقیق از شهر و مسائل گوناگون و درهمتنیدهی آن توسط اعضای شورا باعث شده این نهاد که به دلیل ماهیت انتخاب مردمیاش فرصت کمک به حل مشکلات و به تبع آن توسعه شهرهای ایران را داشته، نتواند وظیفهی خود را در صحت کامل انجام دهد.
تصور کنید تلقی مدیریت شهری(مجموعه شورا و شهرداری) از یک شهر پیشرفته و آرمانی، شهری باشد با ساختمان های بلندمرتبه و پل ها و بزرگراه های پرشمار. اگر گروهی از متخصصین در شورا و بدنه مدیریتی شهرداری نباشند تا این شهوت مدیریتی را خنثی کنند، چه بر سر شهرهای ما خواهد آمد؟ واقعیت زهراگین آن که این اندیشه امروز در ذهن بسیاری از مدیران و اعضای شوراهای شهرهای ایران وجود دارد، و از ذهن به زبان و از زبان به عمل درآمده و کم اند کسانی که از درون توانایی اصلاح این یک چالش نمونه از چالشهای دیگر را داشته باشند.
مدعی نیستم فهم پیچیدگی شهر(به عنوان مهمترین نیاز یک عضو شورای شهری) صرفا در اختیار متخصصین شهری است، ولی با قاطعیت میتوان گفت کمتر در اختیار سایر رسته ها، رشته ها و حرفه ها است. بنابراین شعار رأی به متخصصین شهری، نه «پوچ» و نه «بی معنی»، بلکه برآمده از تجربه دودههای شوراهای شهر در ایران است، که طی آن این نهاد نماد مردم سالاری به ورطه عدم آگاهی از وظایف ذاتی و قانونی خود غوطه خورده و همواره توسط شهروندان به مقوله ای کم اهمیت تعبیر شده و توسط نیروهای محلی پرقدرت بیرونی مورد تعدی قرار گرفته است؛ هرچند که سیر رشد و بلوغ آن بر ما پوشیده نیست، و بحثهایی از جنس همین یادداشت خود نشانه این واقعیت است.